شاید این جمله را شما هم به کرات شنیده اید. پدر و مادرها، ناتوانی ها و نداشته های خود را برای فرزندان می خواهند. نه اینکه بخواهند فرزندان ناتوان باشند بلکه می خواهند توانایی هایی که انها نداشته اند در گذشته فرزندانشان کسب کنند. این جمله را با زوایای مختلفی میتوان بررسی نمود. مثلا وقتی پدر و مادر تحصیلکرده نیستند، انها دوست دارند بچه هایشان تحصیل کرده شوند. البته نمی خواهم تحصیل را نفی یا تائید کنم. حداقل نفی که نمی توانم انجام دهم چون من تحصیل را در بسیاری از مواقع خودم انتخاب کرده ام ولی موضوعی که مشخص است یک چیز خوب در گذشته الزاما چیز خوبی در اینده نیست. حتی موضوع می تواند فراتر هم رود چیزی که باعث موفقیتمان در گذشته شده می تواند منجر به شکستمان هم شود که این پدیده را پارادوکس ایکاروس می نامند. البته تحصیل مثال بود و خیلی باورها و موضوعات وجود دارد که این پارادوکس در انها مشاهده شده است. بسیاری از شرکت ها به خاطر توجه نکردن به همین پدیده سرمایه خود را از دست داده اند یا موضوعات بیشمار دیگر.
حالا الغرض دارم اینقدر توضیح می دهم راجع به این موضوع می خواهم به نوع دیگری هم این موضوع را هم بیان کنم. شاید مثلا فکر کنید پدر و مادرها دچار این خطا می شوند یا افراد سطح پایین جامعه ولی خب بیان کردم خیلی از مدیران شرکت بزرگ و انسان های بزرگ هم دچار این خطا می شوند. اما جمله خط اول را الان اینگونه می نویسم. اساتید دانشگاه، دانشجویان را به سبک زمان دانشجویی خود تربیت می کنند. مثلا یه استاد دانشگاه خطاب به ما همیشه با افتحار عرض می کرد که من شما رو با زمان دانشجویی خودم که مقایسه می کنم شما کار خاصی انجام نمی دهید. حالا شما بیا توضیح بده که دنیا فرق کرده ما مثل شما بورس نیستیم و باید کلی مهارت یاد بگیریم که در اینده در جامعه بتوانیم باقی بمانیم. الان دانشگاهها باید از نوع نسل چهارم باشند ولی خب اکثر دانشگاه های ما نسل دوم هستند تازه اگر در نسل اول باقی نمانده باشند. واقعا اگر دنبال کار سخت می گردید بیایید به برخی از اساتید که در حال منفجر شدن از دگماتیسم اکتسابی هستند این موضوع را توضیح دهید که انتظاری که تو داری در حال حاضر مساوی با خودکشی برای ما است. نمیدانم این را قبلا نوشتم یا نه ولی دوباره میگویم به ما از اول ابتدایی معلم هایمان گفتند مشکل ما سیستم اموزشی است الان در مقاطع اخر تحصیلی هم استاد می گوید مشکل سیستم اموزشی است. یکی نیست بگوید اخر برادر جان شما خودت اصل مشکلی با این شیوه تدریس و اجبار دانشجو به کارهایی که مورد علاقه خودت است. هیچوقت یادم نمیرود که استادی قصد داشت برنامه ای را به ما اموزش دهد که ان برنامه دیگر در جهان استفاده نمی شد و انقدر با جدیت هم اهمیتش را بیان می کرد که شما باید لذت از یادگیری این برنامه بدرد نخور را در چهره تان به واضح ترین شکل ممکن نشان می دادید.
دلنوشته
::
نوشته شده در چهارشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۷:۴۶ ب.ظ
توسط محمدحسین قربانی