نیوتن جمله معروفی دارد که میگوید چون من روی شانه غولها ایستادم جلوتر را دیدم و پیشرفت کردم. با توجه به سابقه علمی نیوتن از حرفش چنین استنباط شده است که منظور او از غولها تحقیقات پیشین حوزه علم است. احتمالا او خواسته تلنگری به همکاران و افراد بزند تا توجه بیشتری به کارها و مطالعات علمی دیگران داشته باشند و خیلی به خودشان فقط تکیه نداشته باشند.
در این دنیایی که ما زندگی میکنیم شاید خیلی زیاد شنیدهایم که برای رشد کردن باید زیاد تلاش کرد اما شاید پیشرفت افراد بیشتر به میزان استفاده از علم و توانایی دیگران برگردد. اکثر آدمهای موفق دنیا خودشان هیچ چیز اختراع نکردهاند. به شرکتهای بزرگ دنیا از مایکروسافت، علیبابا و آمازون نگاه کنید احتمالا متوجه میشوید که صاحبان آنها حتی هوش زیادی هم نداشتهاند. آنها در یک چیز خیلی خوب بودهاند و آن هم استفاده درست از دیگران است. حتی برخی اوقات مثل مک دونالد ایده هم قبل از خودشان در حال اجرا بوده است اما خوب اجرا نشده بود.
به نظرم ما درباره آدمهای بزرگ اشتباه فکر میکنیم. همیشه فکر میکنیم هوش، توانمندی و قابلیت خاصی داشتهاند و ایدهها و کارهایشان از خودشان است. در حالی که خیلی کم اتفاق میافتد حتی بزرگترین اندیشمندان تاریخ ایدههایشان از خودشان باشد و اکثرا تحت تاثیر افرادی در گذشته قرار داشتهاند.
جک ما مدیرعامل شرکت علیبابا مصاحبه جالبی دارد که در آن بیان میکند من نه از تکنولوژی و نه از مدیریت چیزی نمیفهمیدم. من فقط سالهای زیادی تلاش کردم تا انسانهای باهوشتر از خودم را پیدا کنم و تنها کارم این بود که مطمئن شوم این انسانهای باهوش در کنار هم میتوانند کار کنند. زمانی که آدمهای باهوش در کنار هم کار کنند اتفاقات بزرگی خواهد افتاد. بعد هم گریزی میزند که مدیریت افراد احمق اصلا سخت نیست چون اصلا ایدهای ندارند و باید به آنها بگویی چطور کار کنند تا همان را انجام دهند. اما هماهنگ کردن انسانهای باهوش خیلی سخت است. آدمهای باهوش هر کدام جهانبینی خودشان را دارند و خیلی سخت حاضرند از مواضع خود کوتاه بیایند. اما وقتی بتوانی آنها را هماهنگ کنی و به قول نیوتن روی شانه این غولها بایستی احتمالا چیزی مثل علیبابا پدیدار میشود.
به نظرم این موضوع در همه ابعاد زندگی وجود دارد. مثلا با انتخاب دوستان خوب و سطح بالاتر است که انسان میتواند یاد بگیرد و پیشرفت کند وگرنه میتوان با آدمهایی مثل خود دوست بود و در همان اندازه هم ماند. با خواندن وبلاگهای خوب است که شاید انسان سطح فکری و ذهنیش تغییر پیدا کند. با این اتفاقات است که ما کوتولهها هم میتوانیم قد بکشیم و دید بهتری حتی از خود غولها میتوانیم داشته باشیم چون حتی قدمان از خود غول هم بلندتر میشود. به نظرم اینکه قبول کنیم کوتوله هستیم و باید از غولها بهره ببریم هم بخش بزرگی از داستان است. چون برخی تصوری از خود دارند که دچار توهم خودغولپنداری هستند.
بعضی پدرومادرها وقتی که ابتکار عمل، کاردستی یا اختراع فرزندشون رو میبینن، فوری میپرسن: «این کار خودته یا از کسی هم کمک گرفتی؟» و اینطوری این نگاه در ذهن بچه نهادینه میشه که همیشه باید خودش به تنهایی عمل کنه و اگه از کسی یا ایدهی کسی کمک بگیره، ارزش دستاوردش میاد پایین.