۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است.

از زمانهای گذشته تا به امروز، افراد زیادی بوده‌اند و هستند که علاقه دارند خوب به نظر برسند. علاقه به آراستگی و خوب به نظر رسیدن فکر نمی‌کنم چیز بدی باشد. به هرحال چه اشکالی دارد ما به ظاهر خود برسیم تا خوب به نظر برسیم. شاید افراط در آن برخی را آزار دهد اما در کل ظاهر خوب بهتر از ظاهر بد است. ظاهر اما موضوع مورد بحث من نیست و از زوایه دیگر به این موضوع می‌خواهم نگاه کنم. هر کس در حد نرمال به نظرم می‌تواند سعی داشته باشد خوب به نظر برسد. اما مشکل از جایی شروع می‌شود که ما  می‌خواهیم فراتر از چیزی که هستیم، خوب به نظر برسیم.

ما برای خوب به نظر رسیدن نیازمند اندکی خوب بودن هستیم. نمی‌شود پر از اخلاقهای مزخرف بود ولی خوش اخلاق به نظر رسید. استادی داشتم که همیشه بیان می‌کرد حواستان باشد الکی خودتان را باد نکرده باشید. می‌گفت حتی نگذارید دیگران بیش از ظرفیت و پتانسیل بادتان کنند چرا که اگر ترکیدید دیگر به یک مرحله قبل نمی‌آیید تا تلاش کنید دوباره بالا بیایید. اگر ترکیدید می‌روید و تا صفر سقوط می‌کنید.

خیلی از افراد علاقه دارند فقط خوب به نظر برسند. در برخی دورانها همکلاس‌هایی داشتم که هنگامی فردی در کلاس ارائه می‌داد آنها کتاب را ورق به ورق با او پیش می‌رفتند که اگر خدایی نکرده طرف اشتباهی انجام داد اولین نفر باشند که پیش چشم استاد خوب به نظر برسند. آنها دغدغه خوب به نظر رسیدن داشتند البته با کتاب باز. در پایان ارائه، آنها هیچ چیزی از محتوای ارائه نفهمیده بودند اما خوشحال بودند چرا که پیش فردی که می‌خواستند خوب به نظر رسیده بودند.

دوست دیگری داشتم که وقتی سر کلاس ارائه داشت با کمک عکسهای گرفته شده در شبکه‌های اجتماعی پست می‌گذاشت که کارگاه من در فلان دانشگاه و از این داستانهای خاص داشت. او فراتر از چیزی که ارائه می‌داد می‌خواست خوب به نظر برسد. در شرکتی چند سال پیش به پیشنهاد دوستی پستی را قبول کردم. یکی از کارکنان دائم در جلسات دوست داشت موضوعات را زیر سوال ببرد و انتهای حرفش این بود که من می‌توانم این موضوع را حل کنم. بماند که یکی از گزارشهای مداوم دریافتی ما از کارکنان دیگر دخالت ایشان در امور آنها بود. در برخی حوزه‌ها واقعا بااستعداد بود اما این خوب به نظر رسیدن و علاقه به نشان آن باعث شده بود که کارهای خوب خودش را هم خراب کند.

دلیل این خوب به نظر رسیدن زیاد از حد را در یک چیز می‌بینم و آن مهم بودن نظر مردم است. افراد دوست دارند مورد تأئید دیگران باشند. کم و زیاد آن البته در بسیاری از ما وجود دارد. لایک و لایکیسم زاییده این نقطه ضعف انسانی است. حالا که برخی افراد بیشتر و بیشتر زندگی برای مردم و مورد تأئید بودن دیگران را تمرین می‌کنند، بیایید ما بیشتر برای خودمان زندگی کنیم.

فرافکنی به معنی خوی و خصلت‌های خود را ناآگاهانه به دیگران نسبت دادن و تعارض‌ها و ستیزهای درونی خود را به دنیای خارج نسبت دادن تعریف شده است. به عنوان مثال شاید شما هم افرادی دیده‌اید که در شغل خود از زیر کار فرار می‌کنند، مسئولیت خود را درست انجام نمی‌دهند اما در جمع‌های مختلف از منتقدان اصلی بی‌مسئولیتی دیگران و دولت هستند. به نوعی واژه فرافکنی به ضرب‌المثل معروف کافر همه را به کیش خود پندارد برمی‌گردد. فرد چاپلوسی را تصور کنید که دائم در حال خم و راست شدن جلوی مدیرانش است اما زمانی که یک نفر دیگر برای کاری پیش مدیریت می‌رود سریع برچسب چاپلوسی را به آن فرد می‌زند.

آیا در مدیریت هم فرافکنی صورت می‌گیرد؟

مدیران و کارمندانی وجود دارند که هر اتفاق ناخوشایندی در حوزه مسئولیتشان پیش می‌آید آن را به عوامل محیطی ارجاع می‌دهند. حرفهایی از جنس در این کشور نمی‌گذارند کار درست انجام شود. با این حقوقی که به من می‌دهند انتظار دارند کارشان را سرموقع و باکیفیت انجام دهم یا موارد دیگری که به اصطلاح افراد دلیل‌تراشی انجام می‌دهند. معمولا مکانیزم‌های فرافکنی در مدیریت به چند صورت انجام می‌گیرد:

1- تحریف:

ورزشکاران جزء افرادی در جامعه محسوب می‌شوند که بسیار پرطرفدار هستند و توسط افراد زیادی تحسین می‌شوند. در میان 100 برنامه پرتماشاگر آمریکا در سال 2017، 81 برنامه جزء برنامه‌های ورزشی بودند. ورزش برای بسیاری افراد به عنوان سرگرمی تلقی می‌شود اما خود ورزشکاران از به دست آوردن نتایج فوق العاده خود یا ثبت رکوردها بدون کار سخت، استراتژی و پیشرفت کردن لذت نمی‌برند.

درسهای زیادی وجود دارد که می‌توان از ورزشکاران یاد گرفت. در اینجا به بررسی هفت استراتژی در ورزش خواهیم پرداخت که قابلیت به کار گرفته شدن در کسب و کار را هم دارند.

1- ساده‌سازی

تصور کنید می‌توانید بین الماس و بطری آب یکی را انتخاب کنید. کدام را انتخاب می‌کنید؟ به طور واضح الماس باارزش‌تر است و انتخاب آن معقولانه‌تر به نظر می‌رسد. اگر چه آب برای بقای انسان بیشتر از الماس مفید است، اما الماس‌ها قیمت بیشتری در بازار دارند. ما در طول زندگی بسیار آب مصرف می‌کنیم، به دلیل همین موضوع ارزش آن پایین محسوب می‌شود. موضوع ساده است، آب فراوان است و الماس کم است و چیزهایی که کمیاب‌ترند ارزش بالاتری برای ما دارند.

اما حال تصور کنید در یک بیابان، سرگردان و بدون نوشیدنی و مواد غذایی هستید. حال از بین الماس و آب کدام را انتخاب می‌کنید. انتخاب شما فرق کرده است. چرا؟ الماس همچنان باارزشتر و کمیابتر است اما این به خاطر پارادوکس ارزش است. این پارادوکس را با آدام اسمیت می‌شناسند. اگرچه قبل از آن افلاطون و جان لاک هم سعی در توضیح این موضوع داشتند.

این اصل به ما می‌گوید تعریف ارزش به سادگی آن چیزی که به نظر می‌رسد نیست. ما در شرایط عادی به ارزش یک شی فکر می‌کنیم اما در شرایط حیاتی چیزی که ارزش بیشتری پیدا می‌کند ارزش مصرفی می‌باشد. ما در اینجا به هزینه فرصت توجه داریم، یعنی چیزی که در صورت انتخاب نکردن مورد دیگر از دست خواهیم داد. به عنوان مثال الماس چه ارزشی دارد وقتی نتوانیم از بیابان جان سالم بدر ببریم.

این موضوع فقط برای نیازهای حیاتی مثل آب نیست و در مورد بیشتر چیزها صدق می‌کند. زمانی که از چیزی بیشتر استفاده می‌کنید. به همان اندازه مفید بودن آن برای شما کمتر می‌شود. بیشترین غذایی را که دوست دارید انتخاب می‌کنید. با ذوق و شوق دو سه عدد آن را می‌خورید اما چهار و پنجمین عدد ممکن است دل شما را بزند. این موضوع به خاطر مفهوم مطلوبیت است.

ارزش محصولات به زمان، مکان، نیازهای فردی و شرایط بستگی دارد. شرایطی که در آن ممکن است کالایی ارزنده به زباله‌ای بی‌ارزش تبدیل شود. تمایلات و احساسات ما به شدت تحت تاثیر جهان اطراف قرار دارد. بنابراین آرزوها و رویاهای ما می‌توانند با مهاجرت از یک شهر به محیطی جدید تغییر کنند. منگر در این باره معتقد است ارزش به طور کامل ذهنی است. ارزش محصول در توانایی او در برآوردن نیازهای انسانی یافت می‌شود و ارزش واقعی بستگی به مطلوبیت محصول در حداقل استفاده دارد.

پارادوکس ارزش

دکتر محمد فاضلی مطلبی تحت عنوان نااستادان و نادانشجویان در روزنامه ایران منتشر کرده است. در آنجا به این مطلب می‌پردازد که دانشگاه‌ها تحت فشار کمبودهای مالی دست به دامان تأسیس پردیس‌های دانشگاهی شده‌اند و دانشجو را به چشم پول می‌بینند. دانشجویی که قرار است به عنوان نیروی انسانی متخصص و مشارکت‌جوی جامعه تربیت شود اما به فرد سرخورده‌ای تبدیل می‌شود که نه جامعه خود را می‌شناسد و نه حتی حوصله شناختن دغدغه جامعه خود را دارد.

ایشان به نقل از کتاب استادان و نااستادان بیان می‌کند

لحظه تحویل سال برای من امسال به تنهایی گذشت. به قول یکی از دوستانم تنهایی در حال دیفالت شدن روی تنظیماتم و در حال بارگذاری است. وقتی تنها باشی انگار لزومی هم نمی‌بینی که سفره هفت سینی باید باشد. لزومی هم نمی‌بینی که در وقت تحویل سال حتی بخواهی بیدار باشی. وقتی خواستم بخوابم به فردایی فکر کردم که احتمالا خیلی از دوستان بیدار مانده‌اند و بعد از تحویل هم پیام داده‌اند . افرادی که تنها در لحظه تحویل سال پیام می‌دهند.

به هر حال پیام گرفتن در مناسبت‌ها خوب است اما همیشه از متن‌های کپی شده متنفر هستم. متنی که خیلی رسمی می‌نویسد سال نو را به شما و خانواده محترمتان تبریک می‌گویم؛ با احترام، فلانی. متن سردی که هیچ حس خوبی در آن منتقل نمی‌شود. به هر حال اگر قرار است متنی بفرستیم بهتر است اگر شخصی سازی نمی‌کنیم حداقل شعری باشد، جمله زیبایی یا ... که حداقل کمی به خواندن آن تحریک بشویم نه اینکه با خواندن ابتدای آن از خواندن بقیه صرفنظر کنیم.

امسال کشور با اتفاق ناگواری در همان اول سال روبه رو شد و سیل در مناطقی از کشور جان بسیاری را گرفت. همیشه فکر می‌کنم چقدر سخت است در لحظاتی که کل کشور شاد هستند، یک عده باید داغدار شوند. به این فکر می‌کنم در این اتفاقات افرادی که از دنیا رفتند هیچوقت فکر نمی‌کردند در عید بزرگ کشور با چنین اتفاقی از دنیا بروند. فکر می‌کنم چرا این افراد دچار حادثه شدند؟ حکمت، سرنوشت، شانس، کارما و ...

کمی دیگر در فکر هستم که متنی از دکتر محمدیان مرا به خود می‌آورد: همه در این حوادث دیگران را مقصر می‌دانند، کمتر دیده‌ام کسی سهم خودش را در بروز چنین حوادثی و از آن مهمتر در کمک به عبور از این بحران مطرح کند. این حوادث علل زیادی دارد که ما علمش را نداریم اما حتما ما هم سهمی در بروز چنین حوادثی و کمک به حل آنها داریم. بیاییم سهم خود را ادا کنیم.

نقش ما گاهی با انجام ندادن وظایف، گاهی با تلف کردن وقت، گاهی با سکوت، گاهی با یاد نگرفتن حفاظت از طبیعت و ... است. اگر امروز چنین شرایطی پیش آمده ما هم در به وجود آمدنش نقش داشته‌ایم. وقتش است که یکبار دیگر نگاه کنیم و ببینیم که در کجا ایستاده‌ایم.

عید نوروز تلخ

بالاخره سال 98 از راه رسید. سالی که با خود مثل هر سال، عید بزرگ ایرانیان را به همراه دارد. انسان از دیدن تازگی، شور، طراوت و ... در نوروز به ذوق می‌آید. روزهایی که حال همه ما خوب است و احساس می‌کنیم خیلی کارها را می‌توانیم در این سال پیش رو انجام دهیم و خیلی‌هایمان هم برای روزهای پیش رو نقشه می‌کشیم و هدف‌های دور و دراز برای خود می‌کشیم. در روزهای نوروز ما به آینده خیلی امیدوار می‌شویم، روزهایی که پر از احساسات مثبت و خوب می‌شویم اما