۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است.

به شخصه بیشتر از چند کتاب در زمینه موفقیت و سمینارهایی از این دست به تعداد انگشتان دو دست شرکت کرده ام. معمولا کسی که در این دوره‌ها و سمینارها شرکت می‌کند یا دلداده استاد دوره می‌شود و کارش فقط تعریف و تمجید از استاد و مطالب آن می‌شود یا بعد از زمانی که به جایی نرسید می‌شود دشمن قسم خورده استاد و او را به عنوان شارلاتان و شومن و ... تعریف می‌کند.

راستش من به هیچکدام دچار نشدم و از این بابت خوشحالم ولی داستان این است ثروتمندان و افراد موفق جهان را باید دنبال کرد و دید آنها در چند دوره ثروت شرکت کرده‌اند یا افراد موفق جهان آیا با شرکت در سمینارهای موفقیت، موفق شده‌اند. ولی مسئله ای که وجود دارد این است آنها واقعیت را نمی‌گویند یعنی مثلا می‌گویند من در بدترین شرایط زندگی می‌کردم، معتاد بودم، ظرف می‌شستم، خنگ بودم اما یکدفعه ورق برگشت و من پولدار و موفق شدم. استعدادم پیدا شد و همه چیز اوکی شد و من چقدر خوشبختم.

آنها در واقع یک ویترین را به شما نشان می‌دهند و با برنامه‌هایی که حال شما را خوب کند سعی می‌کنند در لحظه فضای خوبی برای شما فراهم کنند. این بخش داستان برای من قابل قبول نیست. آنها سختی‌های موفق شدن و شکست‌هایشان را نمی‌گویند و یک حباب فقط برای افراد درست می‌کنند. بهرحال اگر انسانی استعداد خود را پیدا کند خودش بخش بزرگی از داستان است و حالا راه شکوفا کردنش بماند.
من مخالف جملات انگیزشی و یک سمینار موفقیت نیستم ولی حداقل برای کسی که در مسیر است و زمانی که خسته شده می‌خواهد یک تجدید قوا کند.

حتما شما هم این جمله راشنیده اید در موفقیت یا یادگیری هیچ اسانسوری وجود ندارد شما باید پله پله بالا بروید و به هدف برسید. سختی های هر پله و بخش را باید طی کنید تا به پله بالاتر راه پیدا کنید. طبیعی است شما از راه پله یک ساختمان هم که بالا می روید نمیتوانید از پله یک به بیست یا حتی پله شماره چهار بروید. شما باید این بالا رفتن را به صورت مستمر انجام دهید. شاید در پله ای هم بیش از اندازه توقف کنید بخاطر سختی پله اما اگر سختی ها شما را خسته نکند و مداومت به خرج دهید حتما به بالا خواهید رسید. تازه نکته دیگری که هست ما داریم راجع به راه پله ساختمان صحبت میکنیم که احتمالا عوامل خارجی کمی بر ان تاثیرگذار است حال که در مسیر زندگی و هدف ما عوامل خارجی و غیرقابل کنترل بسیاری مواجه میشویم که طبیعتا کلافگی بیشتری برای ما خواهند اورد.

یکی از بزرگان ما میگوید گاهی ما به مطالب و مسائل روشن و آسان عمل نمی کنیم، اما نزد اساتید بزرگ می رویم و تقاضای فرمول و مطلب سنگین تر و مطالبی بالاتر از آنچه لازم است، می کنیم. در سطح کلاس اول می فهمیم ولی مطالب کلاس نهایی را می خواهیم. این علامت آن است که نمی خواهیم از راه صحیح، بالا برویم و به کمال برسیم. وقتی ما سختی خواندن یک کتاب در سال را به خود نمی دهیم، نمی شود از فردی که روزی یک کتاب و 365 کتاب در سال میخواند فرمول بخواهیم. ضرب المثل معروف را حتما شنیده ایم سنگ بزرگ نشانه نزدنه!

شما میتوانید در مسیر خود خسته شوید و این طبیعت پیمودن مسیر است شما میتوانید به خود استراحت دهید ولی یادتان باشد که توقف نباید بکنید.

چند روز پیش خیلی اتفاقی به بحث جالبی به نام عوامل مداخله گر برخورد کردم که البته قبلا هم با آن آشنا بودم ولی نوشته مرا بر سر ذوق اورد که من هم درباره اش بنویسم. بخشی از بحث عوامل مداخله گر بیان می‌کند که لزوما یه عامل نمیتونه مسبب یه اتفاقی بشه همیشه! مثلا نمیدونم برخورد داشتین یا خودتون اینجوری بودین یا نه. کنکور که تموم میشه همه میوفتن دنبال رتبه های برتر برای گیر اوردن منابع و فکر میکنن اون منابع رو اگر گیر بیارن دیگه تمومه و حتما رتبه خوب میارن ولی تا حالا دیدید کسی که رتبش خوب میشه سال بعد یا چند سال بعد اطرافیان فرد رتبه برتر هم، رتبشون خوب بشه. بالطبع اونا که نزدیکترند از همه به منابع و مطمئنا با جزئیات بیشتری هم از منابع باخبر میشن.

اگه یه فردی تونسته یه درسی رو بالا بزنه یا رتبه خوبی بیاره یه سری اتفاق های دیگه هم (به عنوان مجموعه ای از عوامل مداخله گر) مثل تست زدن زیاد، ساعت مطالعه بالا، مرورهای منظم، پیش زمینه قوی و ... حتما دخیل بوده و نمیشه گفت به خاطر یه جزوه یا کلاس بوده. درسته که تاثیر جزوه و کلاس هم کم نیس ولی هر ساله شاید نزدیک صدها نفر اون جزوه رو میخونن و اون کلاس رو میرن ولی آیا همشون درصد بالایی میزنن یا باهم همشون رتبه برتر میشن؟ پس بهتره واقع نگرانه بدانیم دانستن یک جزء که بخشی از یک کل است فقط درصدی به ما کمک میکند و ما باید به دنبال مجموعه ای از عوامل باشیم تا بخش راحت آن. همین مثال منبع کنکور، خب بالطبع دسترسی پیدا کردن به آن سختی زیادی ندارد. فقط کافی است به دانشگاه فرد رتبه برتر مراجعه کنید یا راحت تر از آن به شخص ایمیل بزنید یا گاهی اوقات راحت تر هم میشود در اینترنت کافی است جستجو کنیم. بعدا هم میگوییم ما تلاشمان را کردیم ولی نشد.   داشتن برنامه منظم و انضیاط شخصی در کار، نه گفتن به کارهای لذتبخش کوتاه مدت و ... بخشهای سخت تری از داستان است که معمولا افراد کمتر سراغ آن می روند.