یکی از عادتهایی که تقریبا اکثریت ما کم یا زیاد در خود داریم ندیدن اشتباهات خود است. در حالی که در دیدن اشتباهات دیگران بسیار تیزبین هستیم و هنوز اشتباه انجام نشده، ما آن را به دیگران متذکر میشویم. همین الان که به خودم نگاه میکنم، میبینم عادتهای اشتباهی دارم که در چند سال گذشته همراه من بوده است اما انگار نه انگار که این کار اشتباه است با اینکه کلی هم نسبت به خود سختگیر و حساس هم هستم. داشتم فکر میکردم که چرا تلاشی برای تغییر آنها نداشتهام. فکر میکنم به چند دلیل این اتفاقات افتاده است.
عادی و روتین بودن آن
خیلی از رفتارهای اشتباهی که ما انجام میدهیم دلیلش این است که این رفتار و عادت اشتباه برای جامعه زیاد بد محسوب نمیشود و به طور عادی همه انجام میدهند. به عنوان مثال شخصیت نقی معمولی در پایتخت مثل خیلی از افراد جامعه است. او همیشه میخواهد خود را نشان دهد تا جایی که حتی برای یک تمرین حج هم همیشه میخواهد سرگروه باشد و جلوی همه حرکت کند. او هیچ موقع از کلمه نمیدانم در موضوعی استفاده نمیکند، بدون فکر کردن حرف میزند و راجع به همه چیز اظهار نظر میکند. او همیشه موفقیت دیگران را در ارتباطات و پارتی بازی میبیند اما خودش برای موفقیت به همه چیز و همه کس دست میبرد. این موارد چیزهای بدی در جامعه ما محسوب نمیشود بخاطر همین اکثریت آن را انجام میدهند. قبول کردن درخواست بقیه جزء همین موارد محسوب میشود. ما نمیتوانیم به دیگران نه بگوییم و قدرت نه گفتن نداریم چرا که اکثریت جامعه ما اینکار را نمیکنند و آن را بد که نمیدانند هیچ، آن را خوب هم میدانند. چه بسا ریشه بسیاری از گرفتاریهای بیخودی زندگیمان در همین رفتار به ظاهر ساده نهادینه شده در ما است.
تبدیل رفتار به عادت
معمولا انجام کار اشتباه در ابتدا سخت است اما با چند بار تکرار به عادت ما تبدیل میشود و پس از مدتی دیگر آن بد به نظر نمیرسد. خیلی افراد بدقول جامعه ما به شدت در گذشته آدمهای خوش قولی بودهاند اما تکرار چندباره این اتفاق باعث شده است که به دنبال بهانهای برای دیر کردن خود باشند و الان به حدی رسیدهاند که برای هر بدقولی صد بهانه در جیب خود دارند تا در صورت لزوم استفاده کنند. من به شخصه به فرد سحرخیزی در بین دوستان و خانواده و همکاران معروف هستم اما یادم هست در مدت کرونا و آن اوایلش که شرکت و دانشگاه و همه چیز تعطیل شد تا ساعت نه میخوابیدم. وقتی آمدم به تنظیمات قبلم برگردم دیدم خیلی سخت شده است. برای برگشتن به حالت عادی واقعا سه روزی زجر کشیدم و اصلا فکر نمیکردم یک هفته چنین تاثیری داشته باشد.
فرار از سختیهای زندگی
خیلی اوقات ناملایمات زندگی باعث میشود ما روی به چیزهایی بیاوریم که نامناسب است. معمولا در فیلمها خانه آخر را نشان میدهند یعنی مثلا فرد شکست عشقی میخورد، سریع میرود به مواد مخدر و نوشیدنی و ... روی میآورد. اما خیلی ساده گاهی ما به خاطر اتفاق بدی که در زندگیمان افتاده است و روحیه ما به شدت افت کرده است روی به بازیهای موبایلی میآوریم تا زمان راحتتر بگذرد یا در سایتها بیخود و بیجهت میگردیم. در جواب خودمان هم میگوییم حالمان بد است و الان اشکالی ندارد اما پس از مدتی این وبگردی جزئی از ما میشود و ترک آن هم بسیار سخت میشود.
بهتر دیدن خود
چه کسی دوست دارد فکر کند آدم بدی است؟ تقریبا هیچکس... اگر در یک کلاس بپرسید چه کسانی جزء انسانهای صادق جامعه محسوب میشوند، اکثریت کلاس دست خود را بلند میکنند. اما اگر بخواهیم منطقی به موضوع نگاه کنیم با توجه به اینکه نصف جامعه در این دستهبندی صادق و نصف دیگر جامعه دروغگو هستند پس نصف کلاس هم باید جزء دروغگوها باشند. ما علاقه داریم خودمان را خوب نشان دهیم و اشتباهات خود را به روی خودمان نیاوریم. مطمئنا این دید حس بهتری به ما برای زندگی میدهد. این باعث موضوعی میشود که من اسم آن را استراتژی خوب به نظر رسیدن میگذارم. همین باعث میشود اشتباهات خود را نبینیم و بالطبع دلیلی هم برای تغییر در خود نبینیم.