دسامبر 1937 بازی چارلتون و چلسی در هوای مه آلود غلیظی در استمفوردبریج برگزار میشد. سم بارترام دروازهبان چارلتون چشمهایش را تیز کرده بود تا در آن هوایی که دو متر جلوترش را به سختی میدید از دروازه تیمش محافظت کند.
بازی به علت مه غلیظ در دقیقه 60 قطع شده بود اما سم تا حدود بیست دقیقه بعد چهارچشمی حواسش به دروازهاش بوده تا توپی از آن رد نشود. دائم در ذهنش مرور میکرده که چقدر تیم ما خوب بازی میکند که توپی سمت دروازه من نمیآید. تا زمانی که پلیسی که در ورزشگاه بوده به سمتش میآید و ماجرا را برایش تعریف میکند و او تازه متوجه موضوع میشود.
او 20 دقیقه از زندگیش تلاش بیهوده کرده است، 20 دقیقه تمرکز عبث، 20 دقیقه در جایی حضور داشته که برای هیچکس مهم نبوده است. داستان زندگی ما هم برخی اوقات به این شکل بوده است. به پای رابطهای که تمام شده است، ماندهایم و اصرار به ادامه رابطه کردهایم. در شغلمان زمانهای زیادی را بخاطر چیزهای بیاهمیت از دست دادهایم، چیزهایی که نه نتیجه مثبتی برای ما و نه برای شرکت داشته است. در رشتهای درس خواندهایم که هیچ آیندهای و چشماندازی برای آن وجود ندارد. سرمایهگذاری روی چیزی کردهایم که الان فقط بخاطر آن سرمایهگذاری باید حرص بخوریم. بعد هم بخاطر تلاش بیهوده و تصمیم اشتباه خودمان از زمین و زمان طلبکاریم که بیایند بخاطر تلاش بیهودهای که کردهایم از ما تشکر کنند یا چیزی به خاطر آن به ما بدهند
روایت است که سم بارترام روزهای بعد به باشگاهش نرفت. احتمالا با خودش فکر میکرده من نگران تیمم بودم در حالی همه من را فراموش کرده بودند. این هم بخش سختی از زندگی است.
سخت است که بخشی از زندگیت را صرف کاری کنی و برای هیچکس این فداکاری و تلاش تو مهم نباشد. سالیان زیادی از آن اتفاق گذشته است اما من هنوز فکر میکنم این آدمهای اشتباهی در زندگی ما چه میکنند. این آدمهای اشتباه همچنان در زندگی ما هستند، آدمهایی که تو برایشان نگران میشوی و تب میکنی اما آنها تو را خیلی وقت است از یاد بردهاند. چقدر از زندگیمان را وقف انسانهایی کردیم که ارزشش را نداشتند.
امیدوارم مثل سم بارترام نباشیم و به موقع و درست سوت پایان بازی رو بشنویم و از تلاش بیهوده دست بکشیم. به انسانهایی در زندگی بها دهیم که ارزش داشته باشند.
سم سالهای سال در چارلتون ماند و به یکی از اسطورههای وفادار تک باشگاهی تبدیل شد. او به تیمش، باشگاهش و عشقش تا زمانی که میتوانست وفادار ماند تا نشان دهد اتفاقات نقشی در احساسات او نسبت به باشگاهش نمیتوانند داشته باشد.