نمیدانم از این دنیا باید حالم بهم بخورد یا عاشق زیباییهایش باشم
نمیدانم از آمدن به این دنیا باید خوشحال باشم یا ناراحت
نمیدانم کی و کجا قرار است صدای ناقوس مرگ را بشنوم
نمیدانم حتی ازدواج خواهم کرد یا نه
نمیدانم خستگیها من را از پا در میآورند یا روزی خوشیها زیر دلم میزنند
نمیدانم افراد دنیا روزی مرا شماتت خواهند کرد یا روزی برایم دست خواهند زد
فقط میدانم در اینجایی که هستم باید تلاش کنم. چرا؟ چون تلاش کردن بهتر از تلاش نکردن است. فقط و فقط همین را میدانم.
من نمیدانم تلاشهایم جواب میدهد یا نه
نمیدانم آدمها قدرم را میدانند یا نه
نمیدانم این آدمهای به اصطلاح زرنگ درست میشوند یا نه
نمیدانم جواب محبتم خوبی است یا بدی
فقط میدانم مهربانی بهتر از نامهربانی است. فقط و فقط همین را میدانم.
من نمیدانم حقم را از دنیا میگیرم یا آدمهای دنیا حقم را میخورند
نمیدانم رنگینکمان بالاخره در آسمان ما هم پیدا میشود یا نه
نمیدانم این روزهای سیاه تمام میشود یا نه
نمیدانم روزهای خوب را میبینم یا نه
فقط میدانم امیدوار بودن بهتر از ناامیدی است. فقط و فقط همین را میدانم.
کسی چه میداند آخر داستان چه میشود ولی بیا من و تو کمی با هم مهربانتر باشیم، کمی پرتلاشتر در کارهایمان، کمی امیدوارتر به آینده... اتفاق بزرگی نخواهد افتاد ولی قول میدهم حتی با وجود روزهای تلخ حالمان بهتر باشد.
منم همین ها رو میدونم
منتها به مرحله ی عمل رسونشون سخته...