۲ مطلب در مهر ۱۳۹۹ ثبت شده است.

انتقاد از مشکل سیب‌ها و پرتقال‌ها برای اولین بار فکر می‌کنم برای فراتحلیل اسمیت و گلاس 1977 مطرح شده است که روش‌های مختلف روان درمانی و طیف بزرگی از مشکلات در افراد مختلف را با هم ترکیب کرده بودند. استدلال این بود که فراتحلیل با انواع مختلف مطالعات و بدون پروتکل منجر به نتایج بی‌معنی می‌شود و بیان ساده‌اش این است که نمی‌توان برای جامعه آماری سیب با جامعه آماری پرتقال نسخه پیچید. شاید بگویید قصد ما در تحقیق مثلا مقایسه است اما زمانی این کار درست است که بخواهید درباره میوه‌ها تحقیق کنید و در این صورت هم جامعه آماری شما شامل موز و انجیر و لیمو و ... هم می‌شود. به طور کلی در حال حاضر این اصطلاح در مباحث علمی بیشتر بدین خاطر مطرح می‌شود که برای تحقیق باید به مشابهت و همگنی جامعه آماری و مطالعات توجه شود.

کمی از مسائل علمی و داستان‌هایش فاصله بگیریم. اصطلاح سیب‌ها و پرتقال‌ها به تدریج وارد زندگی انسان‌ها هم شده است و از آن برای اشاره به قیاس‌های نادرست و مواردی که به طور عادی قابل مقایسه و اندازه‌گیری با هم نیستند نیز استفاده می‌شود. هیچ سیبی نباید

در این مدت درباره مسائل زیادی فکر کردم و تصمیم گرفتم برخی کارها را کنار بگذارم. برخی از آنها برایم سخت بود اما چاره‌ای هم نبود. این خزان‌ها را باید در این مقطع تجربه می‌کردم تا جا را برای رویش‌های ممکن آینده باز کنم. به هر حال دل کندن از یک سری آدم‌ها و محیط‌ها که به آن حس تعلق پیدا کرده‌ای سخت است اما فکر می‌کنم وقت دل کندن بود. در این دنیا هیچ‌وقت نمی‌توان همه چیز را با هم داشت.

راستش برخی کارها هستند بعد از مدتی حس آدامس به آدم می‌دهند. دائم می‌جوی و می‌جوی و بعد از مدتی می‌بینی ای دل غافل سر خانه اولت هستی. البته به این کارها چنین حسی نداشتم اما حس می‌کنم سر خودم را کمی شلوغ کرده بودم که چیز بدی هم نیست اما به میزانی رسیده بود که گام‌های خودم را مسیر مشخص می‌کرد نه خودم. بگذریم از اینکه آستانه تحملم  نیز پایین آمده بود. از نظر من