۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است.

نقل کرده‌اند روزی کاترین بزرگ روسیه تصمیم گرفت تا برای دیدار از قلمرو تحت فرمانرواییش سفری به دانوب انجام دهد. گریگوری پوتمکین، وزیر اعظم ملکه می‌دانست که دیدن فقر و تنگدستی مردم منطقه خوشایند ملکه نخواهد بود، از اینرو وزیر اقدام به بنای روستاهایی ساختگی در سواحل رودخانه دانوب نمود و این روستاهای ساختگی را با دهقانانی که به زور مجبور شده بودند تا هلهله شادی سر دهند، پر نمود تا از این طریق وانمود کند که قلمرو تحت فرمانروایی ملکه در شرایط پیشرفت و رونق قرار دارد. از آن زمان به بعد، اصطلاح "دهکده پوتمکین"برای اشاره به ظاهر و نمای خارجی جذاب یا طراحی انجام شده بـه منظور پنهان نمودن حقیقت یا موقعیتی ناخوشایند مورد استفاده قرار می‌گیرد.

این حکایت نشان از تأکید بلامنازع بر لایه‌های ظاهری و غفلت از سایر لایه‌های عمیق‌تر واقعیت است. داشتم با خودم فکر می‌کردم

همیشه روز معلم که می‌گذرد انگار برای من سکانسی تهیه می‌شود و  تصویر معلم‌هایم یکی یکی از جلوی چشمانم عبور می‌کند. من حسرت می‌خورم حسرت اینکه نمی‌دانستم یک نوشته در ابتدای کتاب چقدر می‌تواند حال یک معلم را خوب کتد. الان که برخی دانشجویان لطف دارند و در روز معلم کتاب و نوشته‌ا‌ی می‌آورند، می‌توانم درک کنم یک نوشته و پیامک هرچند کوتاه کوتاه چقدر حس خوب می‌تواند داشته باشد.  اگر به گذشته برمی‌گشتم حتما روزهای معلم نوشته‌ای، کتابی چیزی به معلمانی که دوستشان داشتم، هدیه می‌کردم. اما حالا که نمی‌توانم به گذشته برگردم تصمیم گرفتم راجع به آنها بنویسم و خاطراتشان را با خودم مروری کنم. می‌ترسم چند سال دیگر نامشان را هم از یاد ببرم. کسی از زمانه و تغییرات آینده که خبر ندارد.

خب از همان اول شروع می‌کنم و اول دبستان

روایت است پسری در یک روز گرم تابستانی پس از ساعت‌ها فوتبال از کوچه به خانه می‌آید و خسته و کوفته به دنبال میوه آبداری می‌گردد تا بتواند کمی از عطش خود را کم کند. هر چه در یخچال جستجو می‌کند میوه آبداری پیدا نمی‌کند و به طور اتفاقی خواهرش را می‌بیند که در اتاق نشمین به دقت در حال پوست گرفتن پرتقالی است. پسر به سراغ خواهرش می‌رود و از او می‌خواهد که پرتقال را به او بدهد و میوه دیگری را پوست بگیرد. اما خواهر در مقابل خواسته او مقاومت می‌کند و جر و بحثی بین این دو شکل می‌گیرد. در این میان پسر تلاش می‌کند پرتقال را از دست خواهرش بگیرد که پرتقال از دست خواهرش می‌افتد و زیر پای خواهر له می‌شود. در این داستان نه تنها برادر و خواهر به خواسته خود نمی‌رسند بلکه یک کینه بد هم نسبت به یکدیگر پیدا می‌کنند. اما این اتفاق می‌توانست رخ ندهد اگر این دو فرد اشتباهات زیر را انجام نمی‌دادند.

گوش ندادن به یکدیگر و مجادله به جای گفتگو

در این داستان خواهر می‌خواست پرتقال داشته باشد تا از پوست آن استفاده کند و برای خود مربای پوست پرتقال درست کند و پسر می‌خواست خود میوه را بخورد تا عطش کمتری داشته باشد. در این داستان خواهر می‌توانست از پوست پرتقال استفاده کند و برادر هم پرتقالی آماده و حاضر بدون زحمت برای خوردن داشته باشد اما گوش ندادن صحیح باعث شد مجادله‌ای به جای گفتگو بین خواهر و برادر شکل بگیرد.

گوش دادن در حال حاضر اینقدر جدی شده است که

راستش راجع به مطلب دیگری می‌خواستم بنویسم اما روز جهانی کتاب و حق مولف (3 اردیبهشت) باعث شد که از خیر نوشتن آن مطلب بگذرم و کمی راجع به کتاب و کتابخوانی صحبت کنم.

 کتاب خواندن تجربه کردن زندگی دیگران با چشم غیرواقعی است و این باعث شده است که کتابخوان‌ها خیلی زود بالغ بشوند و از سنشان بیشتر بفهمند. کتابخوان‌های واقعی آدمهای دوست داشتنی هستند. آن‌ها چیزهایی دیده‌اند که غیر کتاب‌خوان‌ها امکان ندارد از آن سر دربیاورند. مرگ انسان‌هایی را در داستان‌ها تجربه کرده‌اند که برایشان بسیار عزیز بوده است. ده‌ها خودکشی در جلوی چشمشان اتفاق افتاده است. آنها رنج دیگران را با تمام پوست و گوشت خود درک می‌کنند، آنها یاد گرفته‌اند که در ناخوشایند ترین اتفاقات زندگی هم می‌توان صبور بود.
آنها می‌دانند که زن بودن چگونه است و مردها را بهتر از خودشان درک می‌کنند. آنها همان‌هایی هستند که احساسات زن و دلیل رفتارهای به ظاهر عجیب زن  را درک می‌کنند، آنها راجع به زنها مطالعه نکرده‌اند که سمینار پرفروشی داشته باشند یا برای خود مخاطبی جمع کنند. آنها همان‌هایی هستند که اشک‌های نیامده یک مرد را می‌بینند، زمین خوردن و شکست یک مرد را می‌شناسند، شرمندگی مرد را از نگاهش می‌فهمند.

آنها می‌توانند بدون اینکه در ماجرایی دخیل باشند، دنیا را در چارچوب دیگری ببینند.  آنها زود از کوره در نمی‌روند، به حرف‌های پشت سرشان خیلی اوقات با تبسم جواب می‌دهند. بدون اینکه عقاید دیگران را رد کنند یا از عقیده خودشان دست بردارند، از شنیدن عقاید دیگران لذت می‌برند.

خلاصه کنم