موضوعی که میخواهم مطرح کنم پایه علمی خاصی ندارد یا حداقل من پژوهشی در این زمینه ندیدهام ولی بر حسب تجربه و گفتگو با دوستانی از این دست بیان میکنم. معمولا هواداران فوتبال همه چیز را در طرفداری خود تجربه میکنند. روزهایی که حال و روز تیمشان خوب نبوده، روزهایی که با یک اشتباه تیمشان نتیجه را از دست داده است. آنها در دقایق پایانی هم طعم برد را چشیدهاند هم حس تلخ شکست را مزه مزه کردهاند.
هم با بردهایشان معجزه کردهاند هم با باختهایشان. اشتباه داوری علیه تیمشان و به سود تیمشان را به چشم دیدهاند. پشت کردن بازیکن به باشگاهشان و آمدن یک سوپراستار به تیمشان را نظاره کردهاند، هم گریه شوق داشتهاند هم گریه ناراحتی. فقط یک چیز هیچوقت تغییر نمیکند و آن تعهد و طرفداری آنها نسبت به تیمشان است. در مواقع شکست تیم خیلی ناراحت میشویم اما با امید به آینده و فصل آتی چشم میدوزیم و میگوییم فصل آینده از آن باشگاه ماست.
وقتی به این موضوعات نگاه میکنی میتوانی آن را با زندگی شخصی هم ارتباط دهی. اینجا هم گاهی زندگی به نفع و گاهی علیه تو سوت زده، اینجا هم شکست و پیروزیهای زیادی داشتهای. اینجا هم گاهی به شدت ناراحت شدی و گریه کردی و گاهی هم از ته دل، حال خوب و خنده را تجربه کردهای. اما یک چیز در اینجا فرق میکند و میلنگد. گاهی اوقات ما تعهدمان را نسبت به زندگی و افراد در زندگیمان از دست میدهیم. مگر اینجا نمیشود که فصل آیندهاش از آن ما باشد؟ پس چرا گاهی از خود دست میکشیم و ناامید میشویم.
راستی فوتبال هم عجب فلسفههایی پشتش نفهته. :)
این نگاه متفاوت به فوتبال، منو علاقمند میکنه.