برای من زیاد پیش می‌آید که در هنگام خواندن کتاب یا دیدن فیلم یک کلمه جدید خودنمایی کند و بعد آن کلمه در زندگی واقعی به طرق مختلف سعی کند خود را نشان دهد. یکی از این کلمه‌ها pyrrhic victory بود. یادم هست اولین کاری که کردم این بود که دیکشنری پویا را از کنار میز برداشتم و دنبال معنیش گشتم. به این معنی رسیدم برد برابر با باخت. در دیکشنری‌های دیگر هم سرچ کردم و به این معانی رسیدم: پیروزی بدون فایده، پیروزی همراه با تلفات و خسارات زیاد، کسب پیروزی به قیمت و هزینه‌ای که نمی‌ارزد.

کمی زندگی خود را مرور کردم تا ببینم من چقدر از این پیروزی‌ها داشتم. از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان تعدادشان کم نبود. همین حالا هم کارهایی انجام می‌دهم که دو به شک هستم که ارزش پیروز شدن را دارند یا نه. در میان کنکاش خودم یک خطای جالب هم در خودم پیدا کردم. آن خطا این بود که من پیروزی‌ها و دستاوردهایم را براساس جانی که کَنده‌ام، عَرَقی که ریخته‌ام، زمین‌هایی که خورده‌ام می‌سنجم. یعنی هر چه بیشتر برای آن دستاورد جان کنده‌ام، در ذهنم آن موضوع بزرگ‌تر بود.

در حالی که خیلی از آن جان کندن‌ها، خیلی از آن عرق ریختن‌ها بی‌خود بود. انگار خودم می‌خواستم فشار زیادی به خودم وارد کنم وگرنه راه سرراست‌تر از آن خیلی بوده است اما حالا یا کسی به من آن راه را نشان نداده و یا اینکه خودم آنقدر عاقل نبوده‌ام که مسیر درست را انتخاب کنم. به هر حال هر طور که بوده چیزهایی هست که ارزش پیروز شدن نداشتند.

قرار گرفتن در رقابت‌های احمقانه بخشی از این داستان بوده است که همیشه آسیب‌های زیادی برای ما به ارمغان می‌آورد. مثل اساتیدی که در طول طی کردن مقاطع تحصیلی فشارهای زیادی را تحمل کرده‌اند و الان این فشارها به عقده‌هایی تبدیل شده که باید بر سر افراد دیگر خراب شود. پیروزی در چیزی که بزرگ‌تر از ظرفیت ما است هم بخش دیگری از داستان است. ظرف ما زمانی که که بیشتر از اندازه آن از پول، دانش، موقعیت اجتماعی یا امکانات پر می‌شود احتمالا خودمان و اطرافیانمان آسیب می‌بینیم.

کشور ما هم از این پیروزی‌ها کم ندارد. مثل سرمایه‌گذاری عظیم در برخی انرژی‌ها زمانی که به یک انرژی مرده در جهان تبدیل شده بود و کسب دستاوردهایی در آن زمینه در حالی که انرژی‌های مهم آینده چیزهای دیگری است و دعوا جای دیگری است. مثل صنعت فولاد که صنعت تقریبا مرده محسوب می‌شود اما هنوز بزرگ‌ترین کارخانه‌های کشور ما در این صنعت فعال هستند. مثل ساختن سدهای زیبا و بزرگ در مکان‌هایی که اکنون بدون آب است.

به pyrrhic victory که بیشتر فکر می‌کنم یاد دنیلو می‌افتم. شاید شما هم او را بشناسید. دنیلو یک دروازه‌بان برزیلی بود که در بازی نیمه نهایی جام حذفی برزیل در ضربات پنالتی چنان درخشید که تیمش را برای اولین بار به فینال جام حذفی رساند. پس از دفع ضربه پنالتی روی چمن ورزشگاه چنان از خوشحالی می‌دوید و فریاد می‌کشید که انگار خوشبخت‌ترین انسان روی زمین است. اما در راه رسیدن به فینال هواپیمای آنها سقوط کرد و بیشتر اعضای تیم جان خود را از دست دادند. دنیلو به دلیل جراحات وارد شده به بیمارستان منتقل شد و آنجا آخرین جملاتی که بر زبان آورد این بود: دوستانم در آسمان منتظر من هستند، آن‌ها یک دروازه‌بان می‌خواهند. شاید آن لحظه‌های آخر به این موضوع فکر می‌کرد که فینال جام حذفی ارزشش را نداشت.

۷ ۰