روزهای آخرسال می‌گذرد و فقط چند روز اندک مانده تا به طور رسمی وارد 1400 شویم. ما قرار است با یک 13 خداحافظی کنیم. سیزدهی که برای خیلی‌ها هویتشان بود. سیزدهی که قبل از همه تاریخ تولدها می‌نشست و ما آن را به دهه‌های مختلف تقسیم کرده بودیم برای اینکه بگوییم دهه ما نسل سوخته است و ما در چه مصیبت‌هایی زندگی می‌کردیم. واقعیت این است که دهه‌های جدیدی در راه هستند و قرار است کم‌کم ما هم در همین حوالی‌ها به همین راحتی مانند دهه‌های قبل فراموش شویم. دهه‌های جدید 1400 می‌آیند و به مرور ما هم قرار است در گوشه‌ای از تاریخ گم شویم. احتمالا آیندگان هم با تعجب به برخی ترس‌ها و انتظارات ما نگاه می‌کنند. متولدین 1400 در ابتدا کار سختی برای معرفی دهه خود دارند و باید بگویند ما دهه صفری هستیم و متولدین 1410 باید بگویند ما دهه دهی هستیم. خلاصه که بعید می‌دانم برای این برچسبها اتفاق خاصی بیفتد حالا هر چقدر هم بخواهد ابرازشان سخت باشد.

داشتم متن‌های وبلاگ که در روزهای پایانی سال و عید است را نگاه می‌کردم. سال 98 و شروع آن با سیلی که خیلی از افراد را از همان ابتدا داغدار کرد و انتهایش هم که به کرونا ختم شد. سال 99 که اصلا فکر می‌کنم نیازی به گفتن نباشد که بر یکسری‌هایمان چه گذشت. اما همچنان مثل قبل با وجود تمام اتفاقات منتظر رفتن زمستان و خالی کردن عقده‌هایمان با آمدن بهار و رویش گل و سرسبزی هستیم تا بتوانیم از نو بسازیم، از نو آرزو کنیم و از نو فراموش کنیم حتی چیزهایی را که نمی‌توان فراموش کرد.

اصلا بیخیال وجود برخی روندهای منفی که شکل گرفته دوست داریم همه چیز را فراموش کنیم. به خصوص اینکه نوروز امسال هم با روز شنبه شروع می‌شود که برای ما ایرانیان به معنای خوش‌یمنی است. برای ساعاتی هم که شده می‌توانیم چشممان را به روی گذشته ببندیم و کمی خوش‌خیالانه و امیدوارانه به آینده نگاه کنیم.

به قول حبیب رضایی "این امید لعنتی اگر دست از سر ما برمی‌داشت اقلاً می‌توانستیم در روزگار خودمان، حال دنیا را ببریم. راستش من فکر می‌کنم من و هم‌نسل‌هایم امیدوارترین افسردگان جهان هستیم".

راستش این امید تنها چیزی است که برای خیلی‌هایمان باقی مانده است. بیایید تا جایی که می‌شود آن را زنده نگه داریم. با وجود همه اتفاقات بد که برخی فکر می‌کنند دیگر چیزی از وجودشان باقی نمانده است، من فکر می‌کنم هنوز اینجا ته خط نیست. شاید با لحظه‌های زیادی در سال گذشته روبه‌رو شدیم که فکر کردیم حالمان اینقدر بد است که از این بدتر برای ما وجود ندارد، لحظه‌هایی که اشکمان کفاف زندگیمان را نمی‌داد، لحظه‌هایی که احساس کردیم تنهاترین آدم روی زمین هستیم و از همه چیز و همه کس طرد شده‌ایم. اما کمی انصاف داشته باشیم ما کیلومترها هنوز با ته ته خط فاصله داریم. اتفاقات خیلی بدتری وجود دارد که می‌تواند برای ما بیفتد. امیدوارم برای تحمل سختی‌های سال جدید کاری نکنیم که روزی از خودمان متنفر شویم، وارد رابطه ای نشویم که مسیرش ناکجااباد است، برای تسکین درهایمان لذت‌هایی را انتخاب نکنیم که راه برگشتی نداشته باشد، کاری نکنیم که روزی حالمان از خودمان به هم بخورد.

امیدوارم سال بهتری برای همه در پیش باشد. حالا  به خوبی عطر خوب کوچه باغ‌های قدیمی و عطر گل یاس هم نبود مشکلی ندارد اما جایی برای بیشتر شدن بغضهای فرو خورده شده هم نباشد. به امید اتفاقات خوبی که بتواند حالمان را کمی خوب کند و باعث شود دوباره دور هم جمع شویم و از ته دل بتوانیم بخندیم.

۹ ۰