کسی که عمل کرده است می‌فهمد که عمل کردن چقدر سخت است. این جمله‌ای است که معمولا کسانی که در عمر خود یک عمل تا حدودی سنگین انجام داده‌اند برای بیان مشکلات و درد عمل خود بیان می‌کنند. من هم بعد از عمل خود این جمله را بیشتر می‌توانم درک کنم.

روزهایی که نه می‌توانی بنویسی نه می‌توانی بخوانی نه می‌توانی درست فکر کنی و نه می‌توانی کارهایت را انجام دهی. شرایط وقتی بدتر می‌شود که کارفرمایت هیچکدام از اینها را درک نمی‌کند و او کارش را می‌خواهد. به هر حال این کل داستان است که باید یک ماه به آب و آتش بزنی تا بتوانی به شرایط زندگی عادی برگردی. روزهای عادی که شاید هیچوقت فکر نمی‌کردی رسیدن به آن برایت چیزی شبیه آرزو باشد.

شبها نمی‌توانی بخوابی، روحیه خوبی نداری، کارهای ساده را نمی‌توانی انجام دهی. همه اینها وجود دارند و شرایط تو را بدتر می‌کنند اما باید به چشم شرایط گذرا به آن نگاه کرد و ادامه داد.

روزهایی که خانواده در کنار توست و سعی می‌کنند به هر شکلی که شده به تو برای برگشت به زندگی کمک کنند. در تمام لحظات، آنها سعی می‌کنند تنهایت نگذارند در شب بیداری‌ها، در دردهای گاه و بیگاه و ... راستش گاهی اوقات زندگی کردن چقدر سخت می‌شود. گاهی چقدر لحظات حوصله سر بر می‌شود.

دوستی همیشه می‌گفت در مشکلات و سختیها باید به دنبال میوه مشکلات بود. خیلی به این فکر کردم که این اتفاق چه ثمره‌ای برای من می‌تواند داشته باشد. راستش چیز فوقالعاده‌ای پیدا نکردم. فقط متوجه شدم که باید قدر لحظات عادی آینده را بیشتر بدانم. باید دوبرابر گذشته در این لحظات تلاش کنم، همین شرایط عادی که اصلا به آن توجه نمی‌کردم که اینقدر می‌تواند دوست‌داشتنی باشد.

موضوع دیگری که می‌توانم بگویم این است همینکه خانواده‌ای داری که پا به پای تو در مشکل همراهت هستند نکته مثبت جریان است. همین چیز ساده که شاید هیچوقت به چشمم نمی‌آمد. همین چیز ساده‌ای که شاید برخی افراد از داشتن آن محروم هستند. گاهی وقتها وجود همین چیزهای ساده است که زندگی را شیرین‌تر می‌کند و تو را به تلاش بیشتر بخاطر کسانی که برایشان مهم هستی دعوت می‌کند.

البته که دوستانی بودند که در این لحظات من را تنها نگذاشتند، هم با تقبل برخی کارهایم باری از روی دوشم برداشتند هم با تماس‌ها و صحبت‌هایشان سعی کردند روحیه من را بهتر کنند. انسان متوقعی نبوده و نیستم در حدی که انتظار از هیچکدام از دوستانم حتی برای یک پیامک هم ندارم اما باید اعتراف کرد همراهی و همدلی دوستان به تو برای ادامه داستان کمک می‌کند.

همین که شرایط عادی تا حدودی برگشته است حالم را بهتر می‌کند. برای این نیمچه برگشت چقدر متشکر هستم از خدای خودم، خانواده‌ام، دوستانم، دکترهایم و تمام عوامل مداخله‌گری که در این اتفاق نقش دارند.

لحظه‌هاتون پر از سلامتی

۱ ۰