این روزها دیگر عادت کردهایم به شنیدن خبرهایی که کاممان را تا جایی که میتواند تلخ کند. حمیدرضا صدر عزیز تا زمانی که بود و توان داشت سعی میکرد لحظههای فوتبال را برای ما چشمنوازتر کند، سکانس فیلمهای سینمایی را جذابتر از چیزی که اتفاق افتاده روایت کند یا گوشهای به دور از هیاهوی زندگی قلم به دست بگیرد و ما را به درون صحنههایی ببرد که در آن غوطهور و گم شویم. از سکانس نهایی فیلم عشق و مرگ بگوید و آن را به همان شیرینی وودی آلن برایمان تعریف کند تا از ته دل بخندیم.
گفتن ندارد که حمیدرضا صدر از جمله آدمهایی بود که عاشقانه هوادار فوتبال و سینما بود اما هیچ وقت به خاطر عاشقی خود حاضر نبود دل کسی را بشکند. هیچ وقت ندیدیم که در مورد منچستر با نیش و کنایه حرف بزند تا تعصب و علاقه خود را به باشگاه لیورپول نشان دهد. فقط دوست داشت لذتی که از فوتبال میبرد را با دیگران تقسیم کند.