نوجوان که بودم یک مربی داشتیم که قبل از اینکه تمرین را شروع کنیم در رختکن همیشه چند نکته‌ای برایمان داشت. یکی از حرفها این بود که بچه‌ها همیشه یادتون باشه از شما بهتر خیلی بوده و از شما بهتر هم خیلی‌ها هستند که در آینده خواهند اومد. در واقع می‌خواست به ما تلنگر بزند که دچار غرور نشویم و فکر نکنیم با چهار تا گل توی استان چیزی شده‌ایم و شور و میل به بهتر شدن خودمان را حفظ کنیم.

راستش نمی‌دانم چرا ولی این روزها خیلی به گذشته فکر می‌کنم. اینکه چقدر تلاش کردم خودم را در زمینه‌های مختلف از همه بهتر نشان دهم. ولی بهترین برای چی؟ چیزهایی که الان که فکر می‌کنم، می‌بینم اهمیت چندانی نداشتند. شاید اولش جذابیت داشتند ولی الان ارزش آنچنانی برایم ندارند. جالب است هیچ وقت هم تمام نمی‌شوند و بی‌وقفه و پشت سر هم خواسته‌های جدیدی ظاهر می‌شوند.

شاید جنس و چگالی خواسته‌ها فرق کند اما میل دستیابی در همه آنها بالا است. از شوق چاپ کردن اولین مقاله گرفته تا شوق گرفتن اولین حقوق، شوق کسب رتبه برتر کنکور، شوق به دست آوردن موقعیت شغلی، شوق موقعیت اجتماعی خوب و .... خدا رو شکر می‌کنم که اگر بخواهم صد مورد را لیست کنم حداقل شوق گرفتن نمره بالا در آن قرار نمی‌گیرد.

الان که نگاه می‌کنم برخی‌ها هنوز هم برایم باارزش هستند اما برای برخی از آنها چیزهای مهمتری از زندگی را از دست داده‌ام. فراموشکاریم دیگر، یادمان می‌رود که همین دیروز بود که شور زمان دانشجویی امانمان را بریده بود و برای بهترین شدن در کلاس همه کار می‌کردیم و زمین و زمان را به هم می‌دوختیم. اینکه بهترین ارائه را تحویل دهیم و کارهایمان به چشم استاد بیاید. آن موقع فکر نمی‌کردیم که یک روز می‌رسد که اینها دیگر برایمان کار نکند.

انگار یادمان رفته که همین آرزوها چطور پا روی گلویمان گذاشته بود و خواب شب و روز را از ما گرفته بود. فکر می‌کنم از شوپنهاور بوده که چیزهایی درباره میل و ملال خوانده‌ام. اینکه ما یک چیز را می‌خواهیم و میل به داشتنش ما را خفه می‌کند و بعد از به دست آوردنش به مرور دچار ملال می‌شویم. از آن خسته می‌شویم و دیگر جذابیتی برایمان ندارد.

الان که فکر می‌کنم، می‌بینم از همین چیزهایی که هست و هنوز برایمان کار می‌کند باید لذت برد. شاید خیلی زود همین چیزهایی که هست هم تبدیل شود به بودهایی که دلمان را می‌زند. انگار هیچ چیز مطلقی وجود ندارد، همین که نوشتن حالتان را خوب می‌کند باید تا می‌توانید بنویسید. یک زمان می‌رسد که نوشتن مثل قبل دیگر حالتان را خوب نکند.

۴ ۰