شبکه سلامت ساعت 7 بازی مافیا را از تلویزیون پخش میکند و من هم هر از مدتی که برسم نگاه میکنم. اوایل برایم کمی عجیب بود که چرا شبکه سلامت این بازی را پخش میکند. بعد از مدتی متوجه شدم که روانشناسی در حد یک دقیقه در آخر بازی میآید و در مورد بازی صحبت میکند تا برنامه رنگ و بوی سلامتی بگیرد. این هم از آن داستانهای جالب کشور ما است که برای هر چیزی میخواهیم دلیل یا حکمی بیاوریم و کار را درست کنیم. صحبتهای روانشناس اینقدر بد و روی مخ است که بیشتر برای من حس تنفر از روانشناسها را ایجاد میکند. وقتی بخواهیم از یک بازی ساده هر روز و همیشه تحلیل رواشناختی بیرون بیاوریم بعید میدانم نتیجه بهتری هم بتواند داشته باشد.
بازی مافیا مثل خیلی از چیزهای دیگر برای من یادآور روزهای دانشجویی و شبنشینیهای دور هم است. راستش من به خاطر اعصاب ضعیف بچهها خیلی هم علاقهای به این بازی نداشتم اما خب دیگر روی دوستان را نمیتوان برخی اوقات زمین زد. ولی در کل شاید تنها بازی بود که نصف بچهها با اعصاب خرد بازی را ترک میکردند در حالی که در آخر بازیها و دورهمیهای دیگر همه شاد و خوشحال بودیم و واقعا از کنار هم بودن لذت میبردیم.
چند وقت پیش داشتم این بازی را میدیدم اتفاق جالبی افتاد. شهروندان سه دور بازی برای هیچ کسی اجماع نگرفتند و مافیا هم هر شب یک نفر را کشت و دور چهارم مافیا یک شهروند دیگر را بیرون انداخت و بازی تمام شد. من هر جور فکر کردم موضوع درست از آب در نمیآمد. خب تا برای کسی اجماع گرفته نشود معلوم است که در بازی هیچ استدلالی به وجود نمیآید. کمی که بیشتر فکر کردم دیدم چیز عجیبی نیست و حتی در در زندگی هم گاهی دچار این منفعل بودن هستیم. در بازی شهروندان میترسیدند به اشتباه برای شهروند اجماع بگیرند و به خاطر همین کاری نمیکردند.
در زندگی هم برخی اوقات میترسیم که تصمیممان اشتباه باشد و به خاطر این ترس کاری نمیکنیم و ترجیح میدهیم ساکن و بیحرکت باقی بمانیم. من هیچ وقت این آدمهایی که رأی نمیدهند و بعد میآیند افراد دیگر را به خاطر رأی دادن بازخواست میکنند را نمیفهمم. نه اینکه بخواهم دفاع از رأی دادن بکنم ولی دلیل این بازخواست را زیاد متوجه نمیشوم. حداقل افرادی که رأی دادهاند به قول حامد بهداد حتی به غلط یک اطلاعاتی وارد دنیا میتوانند بکنند که یک فرد چقدر انسان بدردنخوری است و آن نقاب زیبایش از بین میرود. هر چند گاهی اوقات تاریخ نشان داده که ما از اشتباهات خود درس نمیگیریم.
موضوع دیگر مشخص در بازی این بود که شهروندان هیچ کاری نکردند و مافیا هم هیچ کاری نکرد اما در نهایت مافیا پیروز شد. ماحصل منفعل بودن انسانهای خوب پیروزی انسانهای بد است حتی اگر آدمهای بد کاری هم نکنند و منفعل باشند. به نظرم همه ما شهروندان وظایفی داریم که باید سعی کنیم آنها را انجام دهیم. مطالبهگر بودن و به فکر جامعه بودن یک وظیفه شهروندی است. حالا شاید برخی اوقات در این راه اشتباه هم کنیم اما از درون همین اشتباهات میتوانیم تصمیمات بهتری بگیریم به شرط اینکه تعصب خاصی به حزبی یا شخصی نداشته باشیم. به هرحال برخی اوقات حتی به غلط باید کاری را انجام داد تا اتفاقی بیفتد.
این پست هم شباهت هایی با صحبت های روان شناس پسا مافیا داشت ها :دی
من اون صحبت ها رو بد نمی دونم
بعضی وقت ها خیلی بی ربط میشه اما در کل بد نیستن
پست شما هم بسی مفید و تیزبینانه :)