من در زندگی که داشتهام افراد بزرگتر از سن خودم زیاد بودهاند. از مدرسه که شروع کنیم طبق عادت نسل ما که شناسنامه را زودتر میگرفتند تا بچه از زندگیش جلو بیفتد شروع شد، همکلاسی شدن با ادمهای بزرگتر از من. راستش مثل هر اتفاقی در زندگی که هم خوبی دارد و هم بدی، این موضوع هم به همین شکل برایم بود. در ورزش هم این اتفاق برایم افتاد. در سن نوجوانان بودم که به درخواست مربی تیمم در تمرینات تیم بزرگسال، امید و جوانان شرکت میکردم. همیشه حس خجالت داشتم از اینکه با افرادی که حداقل ده سال بزرگتر از من بودند باید تمرین میکردم. هیچوقت تمرینات بزرگسالان را دوست نداشتم. همیشه دنبال فرصتی بودم که به تمرین نروم. چند بار به خاطر اینکار البته تنبیه هم شدم و در بازیهای رده سنی خودم من از لیست خط میخوردم. برای من خیلی سخت بود چرا که من تنها بودم. معمولا در آن زمان بزرگترها مصیبتهای تیم را بر سر جوانان خرد میکردند. جوری که من یادم هست در زمان کوتاهی که به من بازی میرسید سعی میکردم در موقعیت گل قرار نگیرم تا در صورت گل نشدن مورد مواخذه قرار نگیرم. در تمرینات چون سن تو کم بود خیلی اوقات تو را میزدند انگار رسم این بود کسی که سنش کم است را باید اینقدر روی پایش محکم بازی کنی تا حساب کار دستش بیاید.
بعد به دانشگاه آمدم و باز هم با بزرگتر بودن برای من تکرار شد. یادم است در دوران ارشد یکی از همکلاسیهایم پسرش از من یک سال کوچکتر بود ولی اوضاع بهرحال بهتر بود و همسن برایم زیاد بود. در مقطع بعدی هم این اتفاق برایم به شکل شدیدتری افتاده است و حدود 90 درصد کلاس از من بزرگتر هستند. داشتم فکر میکردم این بزرگترها چقدر در زندگی من نقش داشتهاند. به نوعی باعث شدهاند رفتارهایی داشته باشم که متعلق به من نیست ولی با من هست. این رخدادها یک رفتار را در من برجسته کرد. من رفتارشناس ماهری شدم. به خاطر مواخذه نشدن از بزرگترها همیشه رفتارشان را به دقت مشاهده میکردم، حالات صورت، لحن بیان، زبان بدن و ... در حال حاضر یک نفر کاری را انجام میدهد بقیه آن را ساده میانگارند ولی برای من معنادار است. کوچکترین جزئیات و رفتارها در مغزم سریع تحلیل میشود که برخی اوقات با مغز گرامی درگیری ایجاد میشود که لطفا این اطلاعات را تحلیل نکن و فیلتر کن. من در خیلی از زمانها خودم نبودم اما این خود نبودنها باعث شد آدمیانی که خودشان نیستند را سریع بشناسم، سریع بفهمم چه کاری طبیعی و کدام کار مصنوعی است. چه کسی مرا دوست دارد و چه کسی وانمود به دوست داشتن میکند. اکثر چیزهای خوب را که نگاه کنی ردپای اتفاقات تلخ زندگی را هم در آن میبینی. یاد این جمله افتادم: تنها چیزی که از تو انسان قویتر و عمیقتری میسازد، چالش است. پس آماده شو و با لبخند و امید به سمت چالشهایت حرکت کن. نقطه رشد تو در چالشهایت نهفته است.