مطلبی که میخواهم دربارهاش بنویسم درباره موضوعی است که چند روز پیش در یک سایت یا وبلاگ آن را خواندم اما چون نام را فراموش کردهام متاسفانه نمیتوانم به آن ارجاع بدهم. متن پیرامون این سوال بود که آیا استفاده از جوانان در ساختارها معنیش جوانگرایی است؟
نویسنده به این شکل موضوع را نقل میکرد که منظور از جوانگرایی این نیست که ما فردی که سن کمی دارد را بیاوریم که ما اتفاقا کم این کار را انجام ندادهایم. بسیاری از افرادی که در حال حاضر افراد فرتوت دولت محسوب میشوند از جوانی وارد ساختار شدهاند. ایراد کار ما این است ما از جوانانی استفاده میکنیم که از خود سیستم رشد کردهاند.
ما نیازمند این جوانها نیستیم چرا که این افراد نظام فکری مشابهی با افراد کارکشته سیستم دارند و چه بسا که ورود این جوانان وضع را بدتر هم میکند. چرا که این افراد به طریقی رشد کردهاند که مانند افراد حاضر و مسن در دولت تصمیم میگیرند و در این شرایط فرد باتجربهتر از شخصی که تازه وارد است بهتر عمل میکند.
مقصود از جوانگرایی باید ورود افکار جدید باشد تا سیستم دچار بهبود شود وگرنه صرف وارد کردن جوانان به سیستم دردی را دوا نمیکند. جوانانی که الان وارد سیستم میشوند تفاوت آنچنانی از لحاظ فکری با افراد گذشته ندارند. دنیا را کسانی متحول کردند که مثل گذشتگان خود فکر نکردند و آن را متمایز از بقیه دیدهاند.