چند باری خواستم اینجا درباره تولد و داستانهایش بنویسم اما اینقدر به نظرم موضوع مهمی نیامد که بخواهیم راجبش حرف بزنیم. به هر حال تجربه نشان داده هر موضوعی حداقل ارزش یک بار صحبت کردن دارد.
از اینجا شروع کنم که خانوادهام روزی تصمیم گرفتند که شهریور در شناسنامهام ثبت شود تا یک سال از زندگی جلو بیفتم و زودتر به درس و تحصیل بپردازم. البته در ادامه هم چند رخداد دیگر هم باعث شد دو سال از نظر خانواده جلوتر بیفتم. به خاطر همین فکر میکنم رضایت آنها را در این زمینه حسابی جلب کردهام.
اما از آن تصمیم خانواده به بعد همه همکلاسیها و دوستان هم معمولا روزی از شهریور به من تبریک میگفتند و سورپرایز میکردند. روزی که هیچ تعلقی به آن نداشتم، روزی شده بود که بیشترین محبت را از دوستانم دریافت میکردم. البته من هم به خاطر محبتی که داشتند خوشحال میشدم.
اما اگر صادقانه بخواهم حرف بزنم و راستش را بخواهید هیچوقت درک نکردم چرا آدمها این روز را جشن میگیرند. یعنی ورود به این دنیا اینقدر خوشحالی دارد. روز به وجود آمدن یعنی باید بشود مهمترین روز زندگی آدمها برای جشن و شادی؟ حداقل جواب من مثبت نیست. به نظرم روزهای بعد از تولد است که میتواند به روز تولد معنا دهد. یعنی اینکه ما چه خشت و آجری به دنیا اضاف کردهایم که بخواهیم به خاطرش خوشحال باشیم و آن روز تولد را به فال نیک بگیریم.
اگر جواب مثبت باشد که قاعدتا یعنی یک روز دیگر زندگیتان باید مهم باشد که کار خاصی کردهاید. روزی که اینقدر خوب است که اثرش میتواند در روزهای دیگر زندگی هم باشد. اگر جواب هم منفی است و کار خاصی نکردهاید که فکر نمیکنم به وجود آمدن یا نیامدن اینقدر پایکوبی و جشن داشته باشد. (البته نگارنده همه انسانهایی که وبلاگش را میخوانند آدمهای خوب و درجه یکی میبیند:)
روز تولد روزی است که خانواده ما تصمیم گرفتند ما به این دنیا پا بگذاریم و هیچ نقش و اختیاری در آن نداشتیم و نداریم. دنیایی که اگر صادق باشیم به اندازه زیباییهایش، زشتی دارد. به اندازه خندههایش جا برای غصه خوردن دارد. به اندازه عدالتش، ناعدالتی دارد البته اگر ناعدالتی بیشتر نباشد.
برخی هم میگویند تولد بهانهای است برای اینکه حال خودمان و دیگران را خوب کنیم. راستش حرف قشنگی است ولی مگر ما از فرصتهای دیگر زندگی هم به همین میزان استفاده میکنیم برای اینکه حالمان خوب باشد. اگر جواب مثبت است خب خیلی خوب است و از این روز هم بیشترین بهره را ببرید. اگر جواب منفی است باز هم در این روز حال خودتان و دیگران را خوب کنید اما خلاصه کلام این است که حداقل من نمیتوانم به چشم روز عجیب و غریب به آن نگاه کنم.
البته که به برخی حق میدهم که احتمالا دلایلی برای خودشان داشته باشند و بخواهند این روز را عجیب و غربیب نشان دهند. ما آدمها برخی اوقات روی ماه تولد خود تعصب داریم و اصرار داریم ماه تولد خود را بهترین ماه سال بدانیم. پس نمیشود انتظار داشت روز تولد برای برخی مهم نباشد.
روز تولد به نظرم مثل روز نو ورودیهای دانشگاه میباشد. روزی که همه شاد و خرم هستند و دانشگاه هم برای شما جشن میگیرد. اما در ادامه مسیر است که سرنوشت شما رقم میخورد و آن روز اول فقط یک نقطه شروع است که میتواند خوب یا بد باشد. انگار یکی بیاید روز ورود به دانشگاه را هر سال جشن بگیرد. مسیر سفر زندگی نقاط عطف و روزهای مهمتری دارد چه در شغل، چه در تحصیل، چه در لحظههای ناب.
روز تولد را از همین جا به همه انسانهای شریف و درست این دنیا تبریک میگویم و امیدوارم روزبهروز به تعدادشان اضافه شود.
فرض کن که میخوایم بهانهای برای جشنی داشته باشیم که «ویژه یک شخص خاص» هست. یعنی نه مثل جشنهای دیگه مانند شب یلدا که برای همه هست، جشنی ویژه یک نفر. جشنی که «هر آشنایی» بتونه به بهانش به یک نفر هدیه و شادی بده و «هر انسانی» بتونه این جشن رو داشته باشه.
به جز تولد چیز دیگهای میتونی پیشنهاد بدی؟