از امروز که اینترنت ما وصل شده است نمی‌دانم به کدام کارم باید برسم. اینقدر کارهای تلنبار شده جمع شده است که حالا بیشتر درک می‌کنم که دنیای بی‌اینترنت شبیه شوخی بیش نیست. بدون اینترنت دنیای ما انگار یک چیزی کم دارد. این را کسی می‌گوید که اینترنتی هم آنچنان نیست و فقط برای کارهایش از اینترنت استفاده می‌کند.

همیشه و همه وقت بخاطر کم حضور داشتن در شبکه‌های اجتماعی و دیر جواب دادن‌ها مورد مواخده دوستانم بوده و هستم. امروز سری به اینستاگرام و تلگرام اما زدم انگار که عزیزی را از دست داده بودم و حالا آن عزیز به آغوش گرم خانواده برگشته بود.

از امروز که اینترنت دارم کارهایم دارد جلو می‌رود و خیلی جای خوشحالی است اما وقتی متوجه شدم اکثریت هنوز اینترنت ندارند کمی ناراحت شدم. یک زمانی دوستی به من می‌گفت تفریح زمانی خوب است که با جمعی خوشحال باشیم. الان چنین حسی دارم که انگار خیلی داشتن اینترنت برای من و نداشتن اینترنت برای اکثریت آن حس خوب سابق را نمی‌دهد.

دوستم که سه ماهی است برای مسائل کاری به خارج سفر کرده است دائم با من در تماس است و می‌گوید هنوز نمی‌تواند با دخترش حرف بزند و خیلی نگران است. چه می‌توانم بگویم. کم نیستند تعداد کسب و کارهایی که این مدت فقط ضرر دادند. چه کسی جوابگو است؟ چه کسی این ضررها را جبران می‌کند... سخنان و گریه‌های پرفسور جلالی در  این کلیپ خودش گویای همه چیز است. من چیز خاصی نمی‌توانم اضاف کنم.

اما من چگونه با دردسرهای بی‌اینترنتی کنار آمدم. در زمان بی‌اینترنتی شرایط سختی رقم خورده بود. تازه یادم افتاده بود این گوگل چقدر موجود جالب و خوبی است و جستجوگرهای وطنی مثل یوز و پارسی جو خیلی هنوز با یک موتور جستجوگر فاصله دارند.

برای ارسال یک فایل دستم خیلی بسته بود. من که به شخصه خیلی اذیت شدم و در این محدودیت به ترین‌بیت دخیل بسته بودم. برخی اوقات هم از نسخه‌های وب شبکه‌های اجتماعی ایرانی مثل گپ و بله و ... مجبور بودم استفاده کنم چرا که استفاده از ترین‌بیت برای برخی دوستان سخت بود. در ایمیل هم دست نیاز به سمت چاپار و النون دراز کرده بودم تا بتوانم با بخشی از ضررها مقابله کنم و بگویم که به ایمیل‌هایم فعلا دسترسی ندارم و در اینجا فعلا پیام دهید.

خلاصه که در این چالش از این ابزارها کمک گرفتم. امیدوارم دیگر چنین مشکلی نه برای من و نه برای هیچکس دیگر به وجود نیاید. در این مدت دیالوگ حبیب رضایی در فیلم آشغال‌های دوست‌داشتنی دائم در ذهنم رفت و آمد می‌کرد:

«این امید لعنتی اگر دست از سر ما برمی‌داشت اقلاً می‌توانستیم در روزگار خودمان، حال دنیا را ببریم. من و هم‌نسل‌هایم امیدوارترین افسردگان جهان هستیم».

این فیلم هم از جمله فیلم‌هایی است که نمی‌توان ندید و شاید بد نباشد کمی وقتمان را برای دیدنش صرف کنیم.

۲ ۰