مدتی پیش دوستی مرا به همایشی دعوت کرد که بزرگان یک رشته علمی در آن همایش معمولا سالانه گرد هم میآیند. همچنین افرادی که منصبهای دولتی در آن زمینه دارند هم کم و بیش به همایش میآیند. همیشه خیلی سخت باید خودم را قانع کنم که در جمعی حضور پیدا کنم اما بهرحال برای دیدن برنامههای همایش تصمیم به رفتن گرفتم.
زمانی که به سالن همایش رسیدم حدود نیم ساعت از زمان شروع گذشته بود. در انتهای سالن دوستی را دیدم و در همان بخش نشستم تا ادامه برنامهها را نظاره کنم. تنوع برنامهها برایم جالب بود. برنامههایی که مشخص بود روی آن فکر شده بود. اما خب بعد از سه ساعت و قبل از رسیدن زمان وعده غذایی ظهر به دلیل رسیدن به کارهای دیگر سالن را ترک کردم.
بعد از چند روز آن دوست را مجددا در مکانی ملاقات کردم و دوستانه به من گفت فلانی اشتباه کردی که رفتی. دلیل را جویا شدم، جواب شنیدم که مهمترین بخش این همایشها بخش پایانی آن است که تو میتوانی با افراد صاحب منصب صحبت کنی. اگر بخواهم مثبت صجبت کنم باید بگویم که با این افراد ارتباط بگیری و اگر منفی بخواهم صحبت کنم باید بگویم با این افراد لابی کنی.
دلایلی برای حرف خود آورد و گفت که اگر انسان توانا و با مهارت و دارای رزومهای هم باشی نمیتوانی سنگ بزرگی را برداری. برای برداشتن سنگهای بزرگ باید به این انسانها وصل شد. جوابی ندادم و فقط به حرفهایش گوش کردم اما تا چند روز به حرفهایش فکر کردم.
بالاخره مهارت یا ارتباط
این بخش نظر شخصی من است و دلیل علمی برای آن هم ندارم. راستش اینکه روشن است بدون داشتن مهارت، ارتباطات کارایی خاصی ندارد نه اینکه نتوانی با ارتباطات پست و منصب بگیری بلکه به خاطر این میگویم که اصولا انسانی که چیزی برای ارائه دادن ندارد اصولا حال خوبی در زندگیش هم ندارد حالا میخواهد رئیس جمهور باشد یا فالگیر.
اما واقعیت هم این است که با مهارت تنها هم نمیشود پیشرفت چشمگیری کرد و ارتباطات یک مهارت مورد نیاز زندگی امروز است. دوستی دارم که صبح به کتابخانه میرود و هوا که تاریک میشود به خانه برمیگردد. یکبار به او گفتم به مطالعه تو کسی پول نمیدهد پس سعی کن با اشخاصی که حاضرند برای این مطالعاتت هزینه کنند، ارتباط بگیری وگرنه اتفاق خاصی برای تو با مطالعه صرف رخ نخواهد داد. این واقعیت است که گاهی اوقات برای رشد حتی مجبور به ارتباط گرفتن با رقیبت هم میشوی. برای رشد یک سازمان مگر میشود با محیط و افراد دارای قدرت و ذی نفوذ محیط ارتباط نداشت.
اما در کل به شخصه در حال حاضر دوست ندارم که کلیه انسانهای زندگیم را به چشم منفعت نگاه کنم حتی دوست ندارم مثل بسیاری از دوستان، دچار خودتبلیغی شوم که بیایید ببینید من چند کتاب دارم و مقالاتم را ببینید و عضو سازمان نخبگان یا فلان رزومه شغلی دارم و ....
البته مثلا اگر در موقعیت مصاحبه شوندهای باشم که این اطلاعات به کارفرما کمک کند تا تواناییهایم را بشناسد حتما این کار را خواهم کرد اما دلیلی نمیبینم که هر جا باشم به قصد ارتباط و تبلیغ باشم. البته نمیگویم کار من درست است بلکه میگویم من انجام نمیدهم یا اگر بخواهم بهتر بگویم در مدل زندگی من در حال حاضر جایی ندارد. حالا شاید در مدل زندگی شخصی دیگر این موضوع باشد و این کار را بخواهد انجام دهد. من نمیگویم آن فرد اشتباه میکند.
راستش از دوران مدرسه همیشه از انسانهایی که در کلاس سوال میپرسیدند که به استاد یا معلم بگویند من فلان چیز را بلدم بدم میآمد.