دو روز پیش تصمیم گرفتم بعد از کارهایم فیلم ببینم. کمی فیلمهایی که قبلا دانلود کرده بودم و برای روز مبادا کنار گذاشته بودم را برانداز کردم و مستندی نگاهم را به سمت خود جلب کرد. مستند پسر اینترنت. مستند با جملهای از هنری دیوید تورو شروع میشود که بیان میکند:
قوانین ناعادلانه وجود دارند آیا باید از آنها پیروی کنیم یا باید بکوشیم آنها را اصلاح کرده و تا زمانی که موفق شویم از آنها تبعیت کنیم یا باید از آنها تخلف کنیم.
جملهای که میشود سالها به آن فکر کرد. از آنجا که قوانین ناعادلانه وجود دارند، جایگاه حقیقی حق شاید همیشه در زندان باشد و بخاطر این قوانین کارمندانی که قصد خدمت دارند چاره ای جز استعفا نداشته باشند، افرادی که میخواهند دنیا را جای بهتری کنند چارهای جز حرص خوردن نداشته باشند.
آرون شوارتز با آن چهره جذاب همان ابتدا جلوی دوربین میآید و میگوید:
وقتی بزرگ میشدم، به تدریج فهمیدم تمام چیزهای اطرافم که مردم میگفتند طبیعی هستند و همیشه طبیعی بودند و خواهند ماند، طبیعی نیستند. چیزهایی بودند که میشد تغییرشان داد. مهمتر اینکه برخی چیزها بودند که غلط بودند و باید عوض میشدند.
او با ناراحتی این موضوع را بیان میکند که افراد با سیستم عدالتی که آنها را به بازی میگیرد راحت هستند، انگار همه با این موضوع کنار آمدهایم.
او میتوانست با هوش و استعداد سرشارش یکی مثل زاکربرگ یا بیل گیتس شود. اما چیزهای مهمتری از پول و بیزینس برایش وجود داشت. چیزهایی که باعث شد بخاطرش وارد جنگ شود و از آن صدمه ببیند و درنهایت هم نتواند زیر فشارهای زیاد دوام بیاورد و بهترین راه را در رفتن ببیند. پسری که رویایش دسترسی عموم به اطلاعات بود.
در جایی گفته بود اطلاعات ابزار قدرت است اما مثل دیگر اشکال قدرت بعضی آنرا فقط برای خودشان می خواهند و روزی در وبلاگش نوشته بود که میخواهد دنیا را جای بهتری کند و در همین راه هم پا گذاشت و مبارزه کرد.
برای او غیرطبیعی بود که استاد دانشگاهی با مالیات جامعه مقاله بنویسد اما آن مقاله در اختیار جامعه قرار نگیرد و ناشری که نقشی در تولید آن مقاله نداشته است، بیشترین بهرهبرداری و هزینه را از آن کسب نماید و دسترسی تولیدات علمی در اختیار بگیرند.
11 ژانویه 2013 دنیا یکی از افراد بااستعدادش را از دست داد. بدون اینکه یادداشتی بگذارد او تصمیم گرفت که دنیا را ترک کند. هیچکس از دولت آمریکا و دانشگاه MIT در مستند حضور ندارند تا سوالات زیادی در ذهن شکل بگیرد.
ظاهرا دولت آمریکا برای اینکه آرون و کارهایش درس عبرتی برای سایرین شود او را تحت فشار زیادی قرار داد و حکم بیش از 35 سال زندان برای او صادر کرد. حکمی که باعث شد پسر اینترنت عطای دنیا را به لقایش ببخشد. میگویند شاید هم او را کشته باشند و صحنه سازی خودکشی درست کرده باشند اما به هر حال دنیا پسر اینترنت خود را از دست داد.
آرون شوارتز مطمئنا میتوانست یک زندگی آرام با درآمد مناسب داشته باشد اما تصمیم گرفت بخاطر اهداف خود مبارزه کند. امیدوارم روحش در آرامش باشد.
درود
وب زیبایی دارید.
لطفا به وب من هم سر بزنید.
سپاسگزارم