بعضی اوقات، بعضی شعرها به دل آدم مینشیند، شعرهایی که حالت را خوب میکند، شعرهایی که در یک نگاه میشود عاشقشان شد شعرهایی از جنس شعر پل الووار
تو را به جای همه کسانی که نشناختهام دوست میدارم تو را به خاطر عطر نان گرم برای برفی که آب می شود دوست میدارم
تو را برای دوست داشتن دوست میدارم تو را به جای همه کسانی که دوست نداشتهام، دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست میدارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست میدارم
تو را به خاطر خاطره ها دوست میدارم برای پشت کردن به آرزوهای محال به خاطر نابودی توهم و خیال دوست میدارم
تو را برای دوست داشتن دوست میدارم
تو را به خاطر بوی لالههای وحشی به خاطر گونه زرین آفتابگردان برای بنفشیِ بنفشهها دوست میدارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست میدارم تو را به جای همه کسانی که ندیدهام دوست می دارم
تو را برای لبخند تلخ لحظه ها پرواز شیرین خاطرهها دوست می دارم تو را به اندازه ی همه کسانی که نخواهم دید دوست میدارم
اندازه قطرات باران، اندازه ی ستاره های آسمان دوست میدارم تو را به اندازه خودت، اندازه آن قلب پاکت دوست میدارم
تو را برای دوست داشتن دوست میدارم تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناختهام، دوست میدارم
تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیستهام، دوست میدارم
برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب میشود و برای نخستین گناه، تو را به خاطر دوست داشتن، دوست میدارم
تو را به جای تمام کسانی که دوست نمیدارم، دوست میدارم.