دکتر محمد فاضلی مطلبی تحت عنوان نااستادان و نادانشجویان در روزنامه ایران منتشر کرده است. در آنجا به این مطلب می‌پردازد که دانشگاه‌ها تحت فشار کمبودهای مالی دست به دامان تأسیس پردیس‌های دانشگاهی شده‌اند و دانشجو را به چشم پول می‌بینند. دانشجویی که قرار است به عنوان نیروی انسانی متخصص و مشارکت‌جوی جامعه تربیت شود اما به فرد سرخورده‌ای تبدیل می‌شود که نه جامعه خود را می‌شناسد و نه حتی حوصله شناختن دغدغه جامعه خود را دارد.

ایشان به نقل از کتاب استادان و نااستادان بیان می‌کند در دوران قبل اکثریت دانشجویان دانشگاه تازه تأسیس اصفهان را معلمان و دبیران آموزش و پرورش و کارمندان دولت تشکیل می‌دادند که مدرک کارشناسی را برای ارتقاهای اداری‌شان لازم داشتند. نویسنده کتاب با مقایسه آن دانشگاه با دانشگاه‌های تراز اول کشور بیان می‌کند تأثیر دانشجویان و ترکیب آن‌ها بر استادان شاید دست کمی از تأثیر استادان بر دانشجویان نداشته باشد. تأثیر نادانشجویی بر نااستادی، کم از تأثیر نااستادی بر نادانشجویی نیست.

استادی خصیصه‌ای نیست که یک بار در معلمان دانشگاه پدید آید و مستدام بماند. استادانی با انگیزه‌های فراوان، خوب‌، درس‌خوانده و با انگیزه اثربخشی وارد دانشگاه شده‌اند و دست آخر بر اثر رویه‌های آکادمیک و تعامل با دانشجویان بی‌انگیزه، ساکت و بدون پرسشگری، بتدریج به «مردار دانشگاهی» بدل شده‌اند.

ورود فزاینده نادانشجویان بتدریج فضای دانشگاهی را به سمت رخوت پیش برده است. نادانشجویان به‌واسطه مشغله‌های کاری، غیبت از کلاس‌ها، فشار بر اساتید برای کاستن از کیفیت و دشواری دروس و دست آخر متمسک شدن به لطایف‌الحیل برای دور زدن قواعد دانشگاهی و کسب نمره، روح دانشگاهی را تحت فشار قرار داده‌اند. این فرآیند سبب شده نااستادان نااستادتر، و استادان نیز به نااستادی متمایل شوند.

خانم دکتر زهرا محمدی در پژوهشی با بررسی استادان دانشگاه‌های سطح اول کشور(مطالعه دگرگونی فرهنگی در سه نسل دانشگاهی) بیان می‌کند هر چقدر از گذشته به حال نزدیک می‌شویم جنبه‌های اخلاقی، منشی و رفتاری استادان روزبه‌روز بدتر می‌شود. میزان سرمایه‌های فرهنگی و اخلاقی و منشی استادان در حال کاهش است. استادان جدید از نظر سطح شناختی وضعشان در حال بهتر شدن است. بهتر نرم‌افزارها را می‌شناسند، زبان انگلیسیشان بهتر است، بیشتر به قواعد ارتقا آشنا هستند، رزومه‌هایشان پر از مقاله و کتاب است. هنوز سنی ندارند استاد تمام می‌شوند.

اما بیشتر این استادان حتی سواد خواندن و نوشتن عمیق ندارند. کسانی هستند که توانایی نوشتن یک صفحه خلاقانه ندارند. آزمون پرلز آموزش و پرورش 2016 نشان می‌دهد ما از لحاظ درک مطلب از افغانستان عقب‌تر هستیم اما افراد با این سطح درک مطلب می‌آیند و دکتر می‌شوند و آیا با این شرایط، وضع ما بهتر می‌شود. زمانی که دزدی کردن و استثمار دانشجو به هنجار در دانشگاه تبدیل شده است چه برآیندی از سیستم دانشگاهی می‌تواند خارج شود. الان زمان این است که پاسخ دهیم که در دانشگاه متن مهم است یا منش؟ مقاله مهم است یا اصالت؟ کیفیت انسانی، اخلاقی، صداقتی در کجای سیستم دانشگاهی قرار دارد؟

سیستمی که به انسانیت و منش آدمها بی‌توجه است اما به مقاله او احترام می‌گذارد به کدام سمت حرکت می‌کند. سیستمی که انسان‌هایش را کیلویی می‌سنجد. چند مقاله؟ چند کتاب؟ چند طرح پژوهشی؟ در این سالها ما رشد عظیمی در چاپ تعداد مقاله و کتاب و ... داشته ایم اما چقدر این کیلوهای پژوهشی مشکل کشور را حل کرده است.

نااستادان و نادانشجویان

۲ ۰