۴ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است.

در بین بچه‌های دانشگاه و دوستان دانشگاهیم همیشه وقتی می‌خواستیم و می‌خواهیم از یک رشته خاص حرف بزنیم پای فلسفه به میان می‌آید. فلسفه یادآور جنگ دوستان مذهبی و فلسفی است. یادآور زمان‌هایی که دوستان متعصب مذهبی به مقابله با دوستان رشته فلسفه رفته‌اند و عقاید و بزرگان آن حوزه را زیر سوال برده‌اند و گاهی فاتح و گاهی به تاراج رفته برگشته‌اند. یادم هست به شوخی همیشه می‌گفتیم امیدی به آینده وجود ندارد تا زمانی که کسی را ببینیم که فلسفه می‌خواند. دوستان رشته فلسفه ما نه نیازی به لب تاپ داشتند نه ارائه خاصی در کلاس داشتند و نه از آفیس سردرمی‌آوردند. اتاقشان پر بود از کتاب‌های عجیب و غریب، کتاب‌هایی که گاهی می‌گفتیم الان با وجود این کتاب‌ها عذاب الهی بر ما نازل می‌شود.

نوع حرف زدنشان هم جوری بود که فقط خودشان حرف یکدیگر را می‌فهمیدند. برخی کتاب‌هایشان هم چنان سخت نوشته شده بودند که باید فکر می‌کردی از این سخت‌تر و عجیب‌تر نمی‌شود یک مسئله را توضیح داد. با این تفاسیر من علاقه چندانی به این بحث‌ها نداشتم و این مادر علم به زعم دوستان را به حال خود رها کرده بودم. همیشه وقتی یکی از دوستان فلسفه صدایت می‌کرد باید در راه اتاقش خودخوری می‌کردی که ای وای باز گوشی می‌خواهد برای اینکه بدون توقف حرف بزند.

دیدگاهم کمی عوض شد زمانی که با شوپنهاور آشنا شدم. شوپنهاور از فیلسوفانی است که خیلی ساده حرف می‌زند، تو را گیج نمی‌کند. هر چند بخاطر برخی دیدگاه‌هایش، منتقدان بسیاری دارد اما این بی شیله پیله حرف زدنش برای من بسیار جذاب است. شاید حرفش را قبول نداشته باشی اما حرفش را متوجه می‌شوی تا بخواهی رد یا تائید کنی. سرتان را درد نیاورم و جمله‌ای از او می‌آورم تا خودتان کمی قضاوتش کنید.

زمان حال چیست؟ آن دمی که می‌گذرد و دمی دیگر که نیست، ما یکسره در بین گذشته و آینده زندگی می‌کنیم. زندگی همچون کپه‌ای کرم که در چنان فضای تنگی در هم می‌لولند یا هچون قطره‌ای آب است که زیر ذره بین چشمان ما بزرگ جلوه می‌کند، زندگی بزرگ نیست این ما هستیم که آنقدر کوچک هستیم که زندگی را بزرگ می‌بینیم.
رنج و عذاب موجود در جهان تنها حقیقتی است که انسان با آن رو به روست آنچه که به راستی شادی نامیده می‌شود در حقیقت نبود چند لحظه غم است مانند روشنایی که نبود تاریکی است. احساس شادی بعد از پشت سر گذاشتن رنج و مصیبتی است که بر آن غلبه کرده‌ایم پس بدون رنج و مشقت شادی معنا نمی‌داشت پس در حقیقت این ذات غم‌هاست که مثبت است اگر شادی قائم به ذات خود بود نهایت آن چیزی به غیر از کسالت بود.
انسان چیزی جز اراده طبیعت نیست میل او و اختیار او گردن نهادن به میل و اراده طبیعت است از این روست که تمام اهداف بشر چیزی جز سعادت نوع بشر نیست و نفعی برای فرد ندارد و فرد تسلیم اراده طبیعت می‌شود.

به دفتر استادم وارد می‌شوم با کنایه بعضا تکراری روبه‌رو می‌شوم که پیش ما نمی‌آیی و همیشه با دیگران انگار هستی. می‌توانم حدس بزنم این طعنه از کجا می‌آید از اینجا که چند روز پیش چند ساعتی را در دفتر استاد دیگرم گذرانده‌ام و بر سر کارهایمان کمی با هم اختلاط کرده بودیم. کاش می‌توانستم بی‌پرده حرف‌هایم را بزنم اما چه می‌شود کرد بهرحال نه دوست دارم حرمتی را بشکنم نه حوصله‌ای مانده برای زدن برخی حرف‌ها و نه سیستم حوصله و وقت شنیدن برخی حرفها را دارد پس چه بهتر که آبی در هاون نکوبم و با لبخند و شوخی عرض ارادتی بکنم و راهم را بگیرم و به دنبال کارهایم بروم.

حرف‌هایم اما می‌ماند و در سرم دائم می‌چرخد. می‌خواهم بگویم

 اولین بار با اصطلاح پیشگویی محقق کننده یا پیشگویی خود انجام یا پیشگویی کامبخش در کتاب خلق یا نفرت "دن نوریس" آشنا شدم. در تعریف آن آمده بود که آنگونه از پیش بینی است که وقتی اعلام شد، شرایطی را هم ایجاب می‌کند که باعث شود همان پیشگویی به حقیقت بپیوندد. به عنوان مثال در سال ۱۹۲۹ در  آمریکا بحران مالی پیش آمد و شایعه شد که بانک‌ها ورشکست خواهند شد. به همین دلیل مردم به بانک‌ها هجوم بردند و پول‌های خود را بیرون کشیدند. همین موضوع باعث ورشکستگی بانک‌ها شد. اصلا چرا راه دوری برویم اگر فیلم یتیم خانه ایران را مشاهده کرده باشید ملاحظه خواهید کرد پخش شایعه خشکسالی و قحطی منجر به قحطی واقعی شد. شایعه قحطی باعث شد مردم به بازار هجوم ببرند و بازار بعد از مدتی دچار قحطی واقعی شود. چیزی که هنوز که هنوز است در جامعه ما وجود دارد و یک شایعه می‌تواند بازار ارز ما و تورم در کشور را زیر و رو کند.

این پیش‌بینی و پیشگویی را جامعه‌شناسی به نام روبرت کینگ مرتون (Robert King Merton) وارد ادبیات علوم اجتماعی کرد. در بیان این موضوع مرتون عنوان نموده است این پیشگویی

می‌گویند تحلیل رفتار مصرف کننده در ایران کمی سخت‌تر از کشورهای دیگر است چرا که مردم ایران خیلی قابل پیش بینی نیستند. نمی‌دانم چقدر با این گزاره موافق هستید یا خیر. به نظرم اگر به صورت طیفی به موضوع نگاه کنیم می‌توان بیان کرد ما در مقایسه با کشورهای پیشرو از رفتارهای سینوسی‌تری برخورداریم. اما به هر حال بازار این کشور و رفتار مردم هم با درصدهای متفاوتی در موضوعات مختلف قابل پیش‌بینی است. همانطوری که آینده پژوهی تیم دیده‌بان تا حدود زیادی درست بوده است و مسائل پیش‌بینی شده آنها را در زمان حال می‌بینیم.

موضوعی که برای من جالب است و در اینجا می‌خواهم به آن بپردازم نوع برخورد جامعه به رخدادهای هیجان‌زا است. برای من نوع برخورد ما به این رخدادها کمی عجیب است. به داستان دختر آبی نگاه کنید. نمی‌خواهم در این متن به دنبال مقصر این اتفاق باشم. اما