چشم‌هایمان را باز می‌کنیم و می‌بینیم یک سال دیگر از زندگیمان گذشته است. سالی پر از فراز و نشیب، پر از آدم‌های جدید و پر از تجربیاتی که به زندگی هر کدام از ما اضافه شد اما همه اینها به کنار، این سال برای ما چقدر تلخ گذشت.

هنوز آرزو کردن سر سفره هفت سین و سبزه گره زدنمان تمام نشده بود که سیلی آمد و آرزوها و هستی برخی از افراد را برد. همین که آمدیم فراموش کنیم و به خودمان بیاییم زلزله آمد و افرادی بی‌خانمان شدند. همین که آمدیم فراموش کنیم قیمت‌ها تغییر کرد و جیبمان کفاف زندگیمان را نمی‌داد و سفره‌های خالی‌تر بود که توی ذوق می‌زد. همین که آمدیم فراموش کنیم خطایی می‌شد انسانی و خانواده‌هایی داغدار و نتایج تلاش شبانه‌روزی افرادی بر باد رفت. همین که آمدیم فراموش کنیم فیلتر شدیم و ارتباط مجازیمان قطع شد.

منتظر رفتن زمستان و خالی کردن عقده‌هایمان با آمدن بهار و رویش گل، درخت و سرسبزی بودیم تا بتوانیم از نو بسازیم که  از لمس دستان عزیزانمان ممنوع شدیم و شرمنده بزرگترهایمان شدیم. شرمنده که نمی‌توانیم شما را ببینیم و به دیدارتان بیاییم، شرمنده که در سال‌های گذشته در کنارتان بودیم و قدردان نبودیم. شرمنده بخاطر اتفاقاتی که مستحقش نبودید ولی بی‌رحمانه بر سر شما آمد. بنویسید در سالی که گذشت ما مراقب وطن بودیم اما وطن مراقب ما نبود. بنویسید زندگی به ما یاد داد آرزو کنیم اما به آرزوها تکیه نزنیم و دل نبندیم.

لطفا برای ما کمی زمان بخرید تا بتوانیم دردهایمان را فراموش کنیم تا برای دردهایمان دوایی پیدا کنیم و کمی تیمارش کنیم. در سالی که گذشت حال هیچکداممان خوب نبود. بیایید در این سال آرزو کنیم حال همه ما خوب باشد. جامعه پر باشد از افراد شادی که دلیلی برای گوشه گیری و بغض فرو خوردن نداشته باشند. آدم‌هایی که حال دلشان خوب است و از ته دل می‌خندند. سالی به خوبی عیدهای گذشته، به خوبی بازی‌های بچگی، به خوبی عطر خوب کوچه باغ‌های قدیمی و به خوبی روزهایی که آرامش و شادی به جامعه ما برگردد. زندگی به ما یاد هم داده است که در تاریک‌ترین لحظه‌هایمان هم به دنبال خبر خوبی مثل باران بی‌خبر بهاری باشیم.

به امید اتفاقات و روزهای خوب

۲ ۰