چند مدت پیش با دوستی صحبت می‌کردم. موضوع از این قرار بود که اگر فرد آکادمیکی از خارج از کشور به ایران بیاید و ما شیوه تحصیل دانشجویان دکتری را برایش تعریف کنیم چه فکری راجع به ما خواهد کرد. به او بگوییم سه ترم ما دانشجویان را با درسهایی که معمولا در ارشد داشته‌اند سرگرم می‌کنیم و در پایان هر ترم هم امتحان حفظ کردن مطالب از آنها می‌گیریم و در ترم 4 دوباره تحت عنوان امتحانی به نام جامع بار دیگر آن دروس را امتحان می‌گیریم. بعید می‌دانم آن فرد دیگر میلی برای شنیدن ادامه داستان تحصیل دانشجویان داشته باشد.

نکته زجرآور قصه این است همه اساتید و مسئولین هم می‌دانند امتحان جامع به شکل موجود مثل یک غلط مصطلح در سیستم آموزشی چشمک می‌زند ولی اتفاقی برای آن نمی‌افتد. امتحان جامع که سهل است راستش من یکی دیگر گوشم جا ندارد که سر کلاسی بروم و آن استاد راجع به سیستم آموزشی غلط کشور صحبت کند. خب عزیزان این موضوع را معلم اول دبستان هم به ما می‌گفت فکر نمی‌کنید بهتر است آستین همتی بالا بزنید و برای این پیراهن مندرس شده کاری بکنید.

امتحان جامع چیست؟

دوره دکتری در جهان به دو شکل کلاس محور و پژوهش محور می‌باشد. در دوره کلاس محور دانشجویان وظیفه دارند در کلاسهایی که توسط سیستم طراحی شده است، حضور داشته باشند و بعد از پشت سر گذاشتن کلاسها و امتحاناتش معمولا دانشجو در ترم چهارم در آزمون جامع یا comprehensive exam شرکت می‌کند. دانشجو در این آزمون باید بتواند تسلط خودش بر حوزه علمی را به اثبات برساند و بعد از آزمون هم دانشجویان معمولا در یک مصاحبه باید شرکت کنند. فقط یک بار امکان مردود شدن در این آزمون وجود دارد و درصورت مردودی دوم از دانشگاه اخراج خواهید شد.

وزارت علوم هدف از آزمون جامع را این گونه معرفی کرده است: ارزیابی جامع به منظور احراز قابلیت‌های آموزشی و پژوهشی دانشجو است این آزمون باید به گونه‌ای باشد تا توانمندی، تحلیل و استنباط دانشجو از نظر اساتید راهنما و مشاور و 3 نفر از اعضای هیئت علمی با پیشنهاد گروه و تأیید معاون آموزشی مؤسسه برای آغاز فعالیت پژوهشی سنجیده شود.

ترم پیش در مطلبی تحت عنوان ایستگاه پایانی امتحان از این نوشته بودم که بالاخره به جایی رسیدم که دیگر قرار نیست چیزی را حفظ کنم. اینجا ایستگاه آخر حفظ کردن است. تا اینکه متوجه شدم در حساب و کتاب اشتباه کرده‌ام و باید برای امتحان جامع هم وقتی گذاشت و یکسری چیزها را حفظ کرد. از قبل از عید دوستانم را می‌دیدم که به خواندن مشغول شده بودند و در زمانهای خالی برای حفظ کردن وقت می‌گذاشتند. دائم با استرس برخی سوال می‌پرسیدند چکار کنیم؟ مطالب سنگین است و من با لبخندی که روی اعصاب آنها می‌رفت بیان می‌کردم کل میزان وقتی که برای این آزمون خواهم گذاشت یک روز خواهد بود. البته در انتها دو روز مجبور شدم وقت بگذارم اما خوشحالم که کارهای دیگرم را با تمرکز بالا انجام دادم به جای اینکه شبهایم را با حفظ کردن بگذرانم.

روز امتحان برگه‌ام را در نیم ساعت اول در هر امتحان تحویل می‌دادم. استاد نگاهی می‌کرد و می‌گفت به این سرعت کجا می‌روی؟ وقت زیادی هنوز داری. با لبخندی بر لب می‌گفتم چیزهایی که نیاز بود را نوشتم. نمی‌توانستم به او بگویم این امتحان برای من شکل تحقیر شدن دارد و هر زمان که بیشتر بنشینم بعدا خودخوری خواهم کرد که چرا اینقدر وقتم را تلف کرده‌ام بر سر چیزی که برایم مثل آب در هاون کوبیدن است و خیلی خوشبینانه‌اش مثل در آب نوشتن است.

بعد از یک هفته اطلاع داده شد که برای مصاحبه در زمان مقرر باید حضور پیدا کنیم. مصاحبه و دیدن اساتید در یک قاب و گفت و شنود با اساتید به هر حال احساس بهتری در انسان به وجود می‌آورد. لطف آن هم این شد توانستیم با اساتیدمان درباره موضوعات مختلف و کارهای مشترکمان صحبت کنیم. بعد از این مصاحبه هم ظاهرا قرار است از دانشجوی دکتری به کاندید دکتری تبدیل شویم و معمول است که دکتر صدا شدن شکل رسمی به خود پیدا می‌کند. دکتر صدا شدنی که شنیدنش بیشتر ناراحتی می‌آورد تا خوشحالی.

امتحان جامع و بسیاری از مشکلات سیستم آموزشی نکته زجرآور دارد و آن این است که وقتی سوال می‌کنیم که چرا با اینکه افراد و مسئولین می‌دانند این موضوع اشتباه است، اصلاح نمی‌شود؟ جواب می‌گیریم خب بسیاری از مسئولین از این روش بالا رفته‌اند و حالا دیگر برایشان مهم نیست که بقیه باید سختی تحمل کنند یا مسیر اشتباهی برای دیگران تعریف شده است. اگر دغدغه‌های مسئولین در این حد می‌باشد خب بهتر است از این بحث عبور کنیم و فقط خود را به انسان‌های اندک بادغدغه موجود در سیستم آموزشی امیدوار کنیم.

نوشته‌های مرتبط: ایستگاه پایانی امتحان

                       ایستگاه پایانی کلاس رفتن

                      کابوسی به اسم آزمون جامع

۲ ۱