به دفتر استادم وارد می‌شوم با کنایه بعضا تکراری روبه‌رو می‌شوم که پیش ما نمی‌آیی و همیشه با دیگران انگار هستی. می‌توانم حدس بزنم این طعنه از کجا می‌آید از اینجا که چند روز پیش چند ساعتی را در دفتر استاد دیگرم گذرانده‌ام و بر سر کارهایمان کمی با هم اختلاط کرده بودیم. کاش می‌توانستم بی‌پرده حرف‌هایم را بزنم اما چه می‌شود کرد بهرحال نه دوست دارم حرمتی را بشکنم نه حوصله‌ای مانده برای زدن برخی حرف‌ها و نه سیستم حوصله و وقت شنیدن برخی حرفها را دارد پس چه بهتر که آبی در هاون نکوبم و با لبخند و شوخی عرض ارادتی بکنم و راهم را بگیرم و به دنبال کارهایم بروم.

حرف‌هایم اما می‌ماند و در سرم دائم می‌چرخد. می‌خواهم بگویم وقتی حقوقی مثل کشورهای دیگر برای ما در نظر نگرفته‌اید انتظار دارید من هر روز بیایم و با شما گرانقدران وقت بگذرانم. فکر کنم بتوانید درک کنید که ما هم باید پول دربیاوریم تا بتوانیم زندگی خود را بگذرانیم که تازه اگر این هم نبود و هر روز پیش یک استاد می‌رفتیم تازه این بحث باز می‌شد که چرا پیش من کمتر می‌آیی و پیش فلانی بیشتر؟

واقعا این موضوع دیگر فکر نمی‌کنم درکش سخت باشد که اگر شما با همکارتان و استاد دیگری مشکلی دارید من نباید مشکلی با او داشته باشم. این یارکشی و تیم‌کشی شما را نمی‌دانم چطور به وجود آمده است اما این را می‌دانم که من علاقه‌ای به وارد شدن به این بازی‌ها را ندارم.

در راه برگشت و در میان این مونولوگ‌ها دانشجوی ارشدی را می‌بینم که می‌خواهد دفاع کند. کمی هم‌کلام می‌شویم. از سختی‌های مسیرش برایم می‌گوید و اینقدر گله می‌کند که گله‌هایم را به کل از یاد می‌برم. می‌گوید پیش استاد راهنما رفته‌ام و درخواست کمک در فلان زمینه را کرده‌ام. چنین گفته است که به فلان استاد بفرست. عرض کرده‌ام که این استاد مشاور کار بنده نیست؛ چنین جواب گرفته‌ام مهم نیست او که یادش نیست مشاور تو نیست.

نمی‌دانم حسم، حس غریبی است. دانشجو از استاد سعی دارد چیزی بگیرد و استاد از دانشجو چیزی را مطالبه می‌کند. یکی کتاب و مقاله و طرح پژوهشی و ... می‌خواهد و یکی کار و تدریس و شغل و ... می‌خواهد. در این بازی فرقی نمی‌کند در کجای بازی قرار داریم در این بازی همه ما بازنده‌ایم.

یکسری چیزهای دیگر هم وجود دارد و از نزدیک لمس کرده‌ام که فعلا قصد ندارم بیان کنم شاید زمانی رسید و خیلی دقیق‌تر این مسائل را بیان کردم اما در حال حاضر به بیان این تک خاطره اکتفا می‌کنم. اما موضوعی که در اینجا دوست دارم به نوعی بیان کنم و از آن نگذرم هم این است افراد خوب و بد و میزان منفعت طلبی در هر صنفی و کاری وجود دارد. این متن انگار کمی همه چیز را مشکی خالص نشان داد اما به شخصه برخی اساتید چه در مقاطع ابتدایی تحصیلی چه در این اواخر تحصیلات داشته و دارم که افتخار می‌کنم شاگرد آن‌ها بوده‌ام و همیشه پیش خودم می‌گویم کاش میوه‌ای شوم که از این درختان خود زیاد دور نیفتم. همیشه قدردان این اساتید بزرگوار هستم و لطفا این متن را خاکستری ببینید.

۲ ۰