مدتی پیش داشتم متنی ترجمه می‌کردم که در میان آن به گفتگوی دو شخصیت رسیدم که برای من کمی نامفهوم بود. ظاهرا مکالمه برگرفته شده از یک رمان بود و به خاطر همین تصمیم گرفتم که سرچی کنم تا فضای رمان را ببینم و متن را بهتر متوجه شوم. دیالوگ‌ها از کتاب یاغی بود که بعدش متوجه شدم کتاب دوم یک مجموعه سه جلدی است. نام کتاب‌ها به ترتیب ناهمتا (divergent)، یاغی (Insurgent) و هم‌پیمان (Allegiant) بود. ترجمه ناهمتا و یاغی به نظرم خیلی حرفه‌ای انتخاب شده است ولی با هم‌پیمان زیاد ارتباط برقرار نمی‌کنم اما خیلی کلمه بهتری هم برایش پیدا نمی‌کنم. داستان کتاب برایم جالب بود و بیشتر راجبش خواندم. متوجه شدم که فیلم هر کتاب هم ساخته شده است.

من هم که این روزها فیلم درمانی کم و بیش می‌کنم و الان تنها چیزی است که می‌تواند  کمی من را از محیط و دغدغه‌ها جدا کند و حالم را بهتر کند. قبلا موسیقی و فوتبال هم شاید این توانایی را داشتند ولی مدتی می‌شود که آن توانمندی گذشته خود را از دست داده‌اند. راستش فیلمی که برگرفته شده از کتاب باشد اعتماد بیشتری می‌توانم به آن داشته باشم. همیشه قبلش سعی می‌کنم اگر فرصتی باشد کتاب را هم کمی برانداز کنم ولی راستش این روزها اینقدر متن انگلیسی از سر و کله‌ام بالا می‌رود که دیگر حوصله خواندن یک رمان انگلیسی ندارم. البته کمی با کتاب بازی کردم و صفحاتش را بالا و پایین کردم ولی فکر می‌کنم کارم شبیه اسکیمینگ با درجه هزار بود.

ظاهرا کتاب ابتدا بر پایه شخصیت توبیاس نوشته شده اما