۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زمان» ثبت شده است.

چه زمانی برای ورزش کردن بهترین زمان است؟ پاسخ مستقیمی به این سوال وجود ندارد. بستگی به هدف شما دارد. بر اساس تحقیقات ورزشی، راهنمای ساده برای کمک به شما در تصمیم‌گیری  این است.

در صبح‌ها ورزش کنید تا:

شما هم سرتان شلوغ است؟

افراد زیادی در پاسخ به انجام ندادن کاری یک دلیل دارند. من سرم شلوغ است پس نمی­‌رسم این کار را انجام دهم. اکثر افراد دوست دارند با نشان دادن سرشلوغی ترحم دیگران را جلب کنند. اما افراد خودشان این وضعیت را انتخاب کرده­‌اند و اگر به کاری نمی­‌رسند به خاطر سر شلوغی نیست بلکه به خاطر این است که آن­‌ها انتخاب کرده‌­اند این کار را انجام ندهند و به کارهای دیگری بپردازند.

یکی از بزرگترین بهانه­‌هایی که برای انجام ندادن کارها می‌­آوریم نداشتن زمان کافی است. همه ما 24 ساعت زمان در شبانه‌­روز در اختیار داریم. با این حال افرادی مانند انیشتین، بیل گیتس، مارتین لوترکینگ با استفاده از همین زمان دستاوردهایی داشته­‌اند که به مراتب بزرگ­تر از دستاوردهای بسیاری افراد دیگر بوده است. تفاوت در نتیجه از قصد و توجه به دست می‌­آید. مسئله این نیست که این افراد وقت اضافی داشته­‌اند بلکه آن­‌ها وقت مورد نیازشان را ایجاد می­‌کردند. وقتی چیزی در زندگیتان به اولویت شما تبدیل می­‌شود، ناگریز خواهید بود که از چیزهای دیگر صرف‌­نظر کنید. اگر چیز بی­‌مصرفی در زندگی شما وجود دارد که زمانتان را تلف می­‌کند چرا اجازه می‌­دهید این اتفاق بیفتد؟ با دانستن این واقعیت که قرار نیست در طول روز ساعات اضافی داشته باشید چگونه می‌­توانید زمان مورد نیاز برای انجام دادن کارهای ضروری را ایجاد کنید.

راه حل:

وقتی بگویی اوقات فراغت یک علم در جهان است همه با تعجب نگاه می کنند ولی بحث این است چند نفر می توانند فقط این واژه را تعریف کنند. امیدوارم ان را با زمان ازاد اشتباه نگیرید، امیدوارم بدانید که اگر در حال ورزش می باشید الزاما در حال اوقات فراغت نیستید.به شخصه فکر می کنم علم مهمی است چرا که انسان ها در فراغت است که می توانند حالشان را خوب کنند. شما یک زمان دارید که در حال تحصیل، کار، خانواده و ... هستید و این زمان را همه ادمها تقریبا می گذارند اما زمانی که در واقع تفاوت ها را بین افراد رقم میزند فراغت شماست.

میخواهم یکی از ویژگی های اوقات فراغت را معرفی کنم که ان ازادی انتخاب است. این ویژگی به این موضوع اشاره دارد که اگر در خانه هستید و فقط گزینه نگاه کردن تلویزیون را دارید و شما هم تلویزیون را روشن می کنید و عمل کانال سورفینگ را انجام می دهید در حال گذران اوقات فراغت نیستید. در پستهای بعدی بیشتر راجع به ان صحبت خواهم کرد.

نمی‌دانم تا به حال برای شما هم اتفاق افتاده است یا نه اما برای من به کرات اتفاق افتاده است، افرادی در نگاه اول یا برخورد اول بسیار دوست داشتنی و قابل احترام هستند ولی به میزانی که ارتباطت با فرد بیشتر می‌شود به همان اندازه متوجه می‌شوی آن فرد، فقط برای یکبار دیدن خوب است.

مثلا در مصاحبه استخدامی یکی از مدیران خیلی خوب برخورد می‌کند و از تو خیلی محترمانه سوال می‌پرسد و تو در ذهنت می‌گویی من اگر استخدام شدم بیشترین همکاری را با این مدیر خواهم داشت. وقتی استخدام شدی به مرور متوجه می‌شوی تحمل ان فرد به عنوان همکار چقدر سخت است و اخلاقهای بخصوصی دارد که مانع رشد و شکل‌گیری همکاری مناسب تو می‌شود. نکته جالب اینجاست برخی اوقات عکس این موضوع هم صادق است یعنی از فرد مصاحبه گری بخاطر برخورد اول و سوالات تندش به شدت ناراحت می‌شوی و در ذهنت از او فرد منزجر کننده‌ای می‌سازی اما با شروع همکاری متوجه روحیه خوب او می‌شوی و انقدر علاقمند به مهربانی و ویژگی‌های رفتاری خوب او می‌شوی که باورت نمی‌شود از او در روز مصاحبه حس بدی گرفته بودی.

بخشی از این موضوع به علاقه ما به سیاه و سفید دیدن آدم‌ها، به صفر و صدی نگاه کردن به انسان‌ها برمی‌گردد. ما دوست داریم آدم‌ها را یا خوب ببینیم یا بد، یا زرنگ ببینیم یا تنبل، یا خوش اخلاق ببینیم یا بداخلاق. خب هر آدمی یک سری رفتارهای خوب و بد دارد. این بستگی به ما دارد که به چه رفتارهایی وزن زیادی می‌دهیم و چه رفتارهایی برای ما مهم هستند. مثلا در یک مصاحبه کوتاه برای ما احساس راحتی و احترام در جلسه بسیار مهم است و هر کسی این دو مورد را برای ما فراهم کند از نظر ما انسان خوبی است اما بعد از مصاحبه و در شغل برای ما رشد خود و شرکت مهم است و هر کسی که بیشترین کمک را به ما در این زمینه کند، آدم خوبی است.

موضوع بعدی به علاقه ما به اساطیر و قهرمانان برمی‌گردد. ما دوست داریم در دنیای واقعی هم مثل فیلم‌ها و داستان‌ها افرادی ببینیم که همه چیز تمام هستند. افرادی که همه چیزهای خوب در آنها جمع شده است. برای اینکه این دید از بین نرود ما یک راه بیشتر نداریم و اینکه در انزوا و دور از فرد زندگی کنیم تا یک وقت توهماتمان نقش بر زمین نشود.

زمان بهترین قاضی است. برای شناخت آدم ها فقط کافی است به او اجازه دهید. زمان نه خطا دارد نه سوگیری خاصی فقط هنر خاصی دارد که با چراغ قوه، ابعاد شخصیتی که شما ندیده بودید را به شما نشان می‌دهد به شرط  اینکه شما هم بیننده و شنونده خوبی باشید.

حدود 80 سالی از مطرح شدن قانون پارکینسون می گذرد، قانونی که بیان می کند هر کار به اندازه زمانی که که برای ان می گذاریم طول می کشد. شما اگر فکر می کنید یک ساعت برای خرید پیراهنی که دوست دارید در بازار زمان نیاز دارید بعد از یک ساعت پیراهن را می خرید و اگر فکر کنید یک روز وقت لازم است، کارتان یک روز طول می کشد. در واقع نکته این است که چقدر زمان برای کار خود در نظر می گیرید. اما فکر میکنم که این قانون ثابت نیست و قابلیت شکسته شدن هم دارد. افراد زیادی دیده ام که این قانون را پشت سر گذاشته اند. انها راهکار هایی برای این موضوع دارند مانند تعیین زمان مشخص برای پایان کار به دور از کمال گرایی.

تغییر و شکستن باورهای و عادتهای گذشته خود مثلا شما همیشه عادت داشته اید برای خرید یک نیمروز وقت صرف کنید و این به عادت شما تبدیل شده است. هیچ قانون ثابتی در جهان وجود ندارد.
جایزه دادن به خود برای اتمام سریعتر. این کار سرعت عمل شما را در کارها بالاتر می برد.
تعیین گام بعدی قبل از اتمام کار فعلی. زمانی که بدانید که قرار است بعد از این کار به چه فعالیتی بپردازید کمتر گرفتار تفکر اضافی و گذاشتن وقت اضافی در مورد موضوع می شوید.