تصور کنید می‌توانید بین الماس و بطری آب یکی را انتخاب کنید. کدام را انتخاب می‌کنید؟ به طور واضح الماس باارزش‌تر است و انتخاب آن معقولانه‌تر به نظر می‌رسد. اگر چه آب برای بقای انسان بیشتر از الماس مفید است، اما الماس‌ها قیمت بیشتری در بازار دارند. ما در طول زندگی بسیار آب مصرف می‌کنیم، به دلیل همین موضوع ارزش آن پایین محسوب می‌شود. موضوع ساده است، آب فراوان است و الماس کم است و چیزهایی که کمیاب‌ترند ارزش بالاتری برای ما دارند.

اما حال تصور کنید در یک بیابان، سرگردان و بدون نوشیدنی و مواد غذایی هستید. حال از بین الماس و آب کدام را انتخاب می‌کنید. انتخاب شما فرق کرده است. چرا؟ الماس همچنان باارزشتر و کمیابتر است اما این به خاطر پارادوکس ارزش است. این پارادوکس را با آدام اسمیت می‌شناسند. اگرچه قبل از آن افلاطون و جان لاک هم سعی در توضیح این موضوع داشتند.

این اصل به ما می‌گوید تعریف ارزش به سادگی آن چیزی که به نظر می‌رسد نیست. ما در شرایط عادی به ارزش یک شی فکر می‌کنیم اما در شرایط حیاتی چیزی که ارزش بیشتری پیدا می‌کند ارزش مصرفی می‌باشد. ما در اینجا به هزینه فرصت توجه داریم، یعنی چیزی که در صورت انتخاب نکردن مورد دیگر از دست خواهیم داد. به عنوان مثال الماس چه ارزشی دارد وقتی نتوانیم از بیابان جان سالم بدر ببریم.

این موضوع فقط برای نیازهای حیاتی مثل آب نیست و در مورد بیشتر چیزها صدق می‌کند. زمانی که از چیزی بیشتر استفاده می‌کنید. به همان اندازه مفید بودن آن برای شما کمتر می‌شود. بیشترین غذایی را که دوست دارید انتخاب می‌کنید. با ذوق و شوق دو سه عدد آن را می‌خورید اما چهار و پنجمین عدد ممکن است دل شما را بزند. این موضوع به خاطر مفهوم مطلوبیت است.

ارزش محصولات به زمان، مکان، نیازهای فردی و شرایط بستگی دارد. شرایطی که در آن ممکن است کالایی ارزنده به زباله‌ای بی‌ارزش تبدیل شود. تمایلات و احساسات ما به شدت تحت تاثیر جهان اطراف قرار دارد. بنابراین آرزوها و رویاهای ما می‌توانند با مهاجرت از یک شهر به محیطی جدید تغییر کنند. منگر در این باره معتقد است ارزش به طور کامل ذهنی است. ارزش محصول در توانایی او در برآوردن نیازهای انسانی یافت می‌شود و ارزش واقعی بستگی به مطلوبیت محصول در حداقل استفاده دارد.

پارادوکس ارزش

۲ ۰