پست آخر کانال تلگرامی دکتر رنانی مرا بسیار به فکر فرو برد. او از امید گفت، از اینکه کمتر کسی به اندازه او امیدوار است. در جواب چرایی امیدوار دانستن خود بیان کرده  که هر کاری را شروع می‌کنم اگر به نتیجه نرسد، دست از کنشگری برنمی‌دارم و می‌روم سراغ اقدام بعدی. اگر گفتگو با مقامات بی‌فایده بود می‌روم سراغ فضای عمومی، اگر آن هم اثری نداشت می‌روم سراغ متخصصان و نخبگان دانشگاهی، اگر باز هم نتیجه نداشت می‌روم سراغ نهادهای مدنی، اگر این هم نشد باز می‌گردم به نوشتن کتاب و فعالیت آکادمیک و همینطور در صورت نتیجه نگرفتن حرکت به سمت اقدام بعدی.

ایشان از فضای اجتماعی که باعث تخریب امید اجتماعی در کشور شده است صحبت کرد. همه می‌نالند و از فعالیت‌های ضد امید و ضد توسعه پر شده است. در بخش دیگری از صحبت‌هایش بیان کرده است که اطلاعات زمانی ارزشمند است که فرد بتواند آن را تحلیل کند وگرنه اطلاعات اضافی سرگردانی و پریشانی و ناتوانی در تصمیم را به بار می‌آورد. در واقع هر چه مغز در معرض اطلاعات زیادتر قرار می‌گیرد ظرفیتش برای تحلیل کاهش می‌یابد. جامعه ما تقریبا همه آنچه را باید از فساد و ناکارآمدی و بی‌عدالتی نظام کنونی بداند، می‌داند و همه آنچه که باید گفته شده است. گفتن بیش از این فقط جامعه را فرسوده می‌کند. به هر حال این فشارها و نقدها امید اجتماعی را نابود می‌کند.

ایشان در پایان بیان کرده است که تا زمان بیرون رفتن بیماری نقد از قلمش، فعالیت‌های مجازی خود را متوقف می‌کند. این صحبت‌ها در این مدت بسیار نقد شد. اما به شخصه با بخشی از صحبت در زمینه اطلاعات اضافی بسیار موافقم. گوشی‌های ما پر شده است از کانال‌های تلگرامی مختلف، حتی اگر همه آن‌ها علمی و مفید هم باشد مگر مغز چقدر توانایی دارد که بخواهد آن‌ها را درک کند. بهتر است مغز را خسته نکنیم. یکی از اساتید ارشدم همیشه می‌گفت من سه روز در هفته بیشتر تدریس نمی‌کنم، من با خودم صادقم. مگر من چقدر توانایی و علم دارم که بخواهم وقت دیگران را بگیرم. روزهای دیگر را باید صرف کارهای دیگر کنم یا حرف‌های چرت و پرتی را به هم ببافم و به خرد دانشجویان بدهم.

سکوت ملی و امید ملی

۱ ۰