۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ادرس» ثبت شده است.

شاید این جمله را شما هم به کرات شنیده اید. پدر و مادرها، ناتوانی ها و نداشته های خود را برای فرزندان می خواهند. نه اینکه بخواهند فرزندان ناتوان باشند بلکه می خواهند توانایی هایی که انها نداشته اند در گذشته فرزندانشان کسب کنند. این جمله را با زوایای مختلفی میتوان بررسی نمود. مثلا وقتی پدر و مادر تحصیلکرده نیستند، انها دوست دارند بچه هایشان تحصیل کرده شوند. البته نمی خواهم تحصیل را نفی یا تائید کنم. حداقل نفی که نمی توانم انجام دهم چون من تحصیل را در بسیاری از مواقع خودم انتخاب کرده ام ولی موضوعی که مشخص است یک چیز خوب در گذشته الزاما چیز خوبی در اینده نیست. حتی موضوع می تواند فراتر هم رود چیزی که باعث موفقیتمان در گذشته شده می تواند منجر به شکستمان هم شود که این پدیده را پارادوکس ایکاروس می نامند. البته تحصیل مثال بود و خیلی باورها و موضوعات وجود دارد که این پارادوکس در انها مشاهده شده است. بسیاری از شرکت ها به خاطر توجه نکردن به همین پدیده سرمایه خود را از دست داده اند یا موضوعات بیشمار دیگر.

حالا الغرض دارم اینقدر توضیح می دهم راجع به این موضوع می خواهم به نوع دیگری هم این موضوع را هم بیان کنم. شاید مثلا فکر کنید پدر و مادرها دچار این خطا می شوند یا افراد سطح پایین جامعه ولی خب بیان کردم خیلی از مدیران شرکت بزرگ و انسان های بزرگ هم دچار این خطا می شوند. اما جمله خط اول را الان اینگونه می نویسم. اساتید دانشگاه، دانشجویان را به سبک زمان دانشجویی خود تربیت می کنند. مثلا یه استاد دانشگاه خطاب به ما همیشه با افتحار عرض می کرد که من شما رو با زمان دانشجویی خودم که مقایسه می کنم شما کار خاصی انجام نمی دهید. حالا شما بیا توضیح بده که دنیا فرق کرده ما مثل شما بورس نیستیم و باید کلی مهارت یاد بگیریم که در اینده در جامعه بتوانیم باقی بمانیم. الان دانشگاهها باید از نوع نسل چهارم باشند ولی خب اکثر دانشگاه های ما نسل دوم هستند تازه اگر در نسل اول باقی نمانده باشند. واقعا اگر دنبال کار سخت می گردید بیایید به برخی از اساتید که در حال منفجر شدن از دگماتیسم اکتسابی هستند این موضوع را توضیح دهید که انتظاری که تو داری در حال حاضر مساوی با خودکشی برای ما است. نمیدانم این را قبلا نوشتم یا نه ولی دوباره میگویم به ما از اول ابتدایی معلم هایمان گفتند مشکل ما سیستم اموزشی است الان در مقاطع اخر تحصیلی هم استاد می گوید مشکل سیستم اموزشی است. یکی نیست بگوید اخر برادر جان شما خودت اصل مشکلی با این شیوه تدریس و اجبار دانشجو به کارهایی که مورد علاقه خودت است. هیچوقت یادم نمیرود که استادی قصد داشت برنامه ای را به ما اموزش دهد که ان برنامه دیگر در جهان استفاده نمی شد و انقدر با جدیت هم اهمیتش را بیان می کرد که شما باید لذت از یادگیری این برنامه بدرد نخور را در چهره تان به واضح ترین شکل ممکن نشان می دادید.

مجوز دادن به یکی از کارهایی تبدیل شده که ما در روزمرگی زیاد به خود می‌دهیم
مجوز عدم خلاقیت، مجوز سختی نکشیدن، مجوز عدم تلاش و عدم مسئولیت پذیری و ....

خیلی از ما وقتی زمان خالی پیدا می‌کنیم فقط به گوشی خود و شبکه‌های اجتماعی آن فکر می‌کنیم. این گرفتن موج سریع تکنولوژی که می‌تواند حسن خوبی باشد تبدیل به عادت به اتلاف وقت در ما شده است. اینقدر این مجوز برای ما عادی شده است که فکر نمی‌کنیم راه‌های جایگزینی هم برای زمان آزاد ما وجود دارد. مجوز اتلاف وقت کردن که چقدر زیاد شده است.

وقتی کتاب یا فایل یا جزوه‌ای را دوست داریم به جای پرداخت هزینه برای آن، در اینترنت بصورت رایگان به دنبال آن می‌گردیم تا بدون پرداختن هزینه‌ای به آن دست یابیم؛ مجوز عدم تلاش. وقتی می‌خواهیم نمره خوبی در امتحان بگیریم بجای تلاش ترجیح می‌دهیم با کمک دوستان کمی درسخوان آن نمره را کسب کنیم. مجوز دزدی کردن به همین راحتی. در زندگی مجوز به خود زیاد می‌دهیم امیدوارم مجوزهایی بدهیم تا آینده از آن مجوز حس و حال خوبی داشته باشیم.

امروز صبح با صدای پشت سرهم ایفون از خواب بیدار شدم. دیر خوابیدن یک مسئله بود اما مسئله بزرگ دست از تلاش برنداشتن مردی که ایفون می زد بود. بهر حال ایفون را جواب دادم و متوجه شدم شخص اشتباهی ایفون خانه ما را زده است. او را راهنمایی کردم که خانه ای که میخواهد در سمت چپ ما به فاصله مثلا 3 خانه است(من کلا فکر کنم سر جمع دو همسایه خانه مان را بشناسم، برای خودم جالب بود که خانه یکی از دو همسایه ای که من میشناسم میخواست)

تا اینجا بهرحال اوضاع خوب بود تا با سوالی از جانب مرد روبه رو شدم. ان سوال این بود که خانه ای که ادرس میدهی به طرف جایی است که خورشید طلوع می کند یا غروب می کند؟ چند لحظه سکوت... من، سمت چپ، سمت راست، خورشید، ماه، دب اکبر،کهکشان راه شیری.خیلی بزرگمنشانه یکبار دیگر ادرس را تکرار کردم و ارزوی موفقیت برای فرد مذکور کردم. خدا رو شکر که سالی که نکوست از روزای اخر اسفندش پیدا نیست وگرنه بدبخت می شدیم.