۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ورزش» ثبت شده است.

هنگامی که ورزشکاران به موفقیت می رسند، بیشتر اوقات بهتر بودن از لحاظ فیزیکی ورزشکاران را رسانه‌ها به تصویر می‌کشند. ورزشکارانی که قوی و قدرتمند به لحاظ بدنی هستند و رسانه‌ها و مردم هم بیشتر راجع به این موضوع که باعث موفقیت آنها شده است، صحبت می‌کنند.

بهترین ورزشکاران، همه آنها دارای چهار ویژگی هستند که هیچ ارتباطی به ورزش ندارد.

1- آنها تواضع و فروتنی دارند.

اول از همه، بهترین ورزشکاران بسیار فروتن و متواضع هستند، مهم نیست که با چه رکوردی و به چه شکلی موفق شده‌اند. آنها می‌توانند ارزیابی‌های انتقادی صادقانه از خود داشته باشند و به دنبال بهبود خود باشند. آنها توانایی دیدن خود به درستی، زمانی که دیگران مشغول تحسین آنها هستند را دارند. این توانایی به آنها اجازه می‌دهد که فروتن بمانند و به طور منظم به آنها یادآوری می‌کند که بیشتر باید یاد بگیرند.

2- آنها روزانه به دنبال بازخورد هستند

ورزشکاران جزء افرادی در جامعه محسوب می‌شوند که بسیار پرطرفدار هستند و توسط افراد زیادی تحسین می‌شوند. در میان 100 برنامه پرتماشاگر آمریکا در سال 2017، 81 برنامه جزء برنامه‌های ورزشی بودند. ورزش برای بسیاری افراد به عنوان سرگرمی تلقی می‌شود اما خود ورزشکاران از به دست آوردن نتایج فوق العاده خود یا ثبت رکوردها بدون کار سخت، استراتژی و پیشرفت کردن لذت نمی‌برند.

درسهای زیادی وجود دارد که می‌توان از ورزشکاران یاد گرفت. در اینجا به بررسی هفت استراتژی در ورزش خواهیم پرداخت که قابلیت به کار گرفته شدن در کسب و کار را هم دارند.

1- ساده‌سازی

چه زمانی برای ورزش کردن بهترین زمان است؟ پاسخ مستقیمی به این سوال وجود ندارد. بستگی به هدف شما دارد. بر اساس تحقیقات ورزشی، راهنمای ساده برای کمک به شما در تصمیم‌گیری  این است.

در صبح‌ها ورزش کنید تا:

یپس حالت تنش عصبی است که ورزشکار را تحت تأثیر قرار می‌دهد و باعث اشتباهات ساده توسط او می‌شود که ورزشکار در انجام فعالیت ساده در ورزش ناتوان می‌گردد. این وضعیت بدون هیچ علائم ظاهری و ناگهانی در ورزشکاران بالغ و باتجربه صورت می‌گیرد. گاهی این پدیده اغلب در ورزش‌هایی رخ می‌دهد که در آن ورزشکاران مجبور به انجام اقدامات دقیق و درست هستند مانند گلف و دارت و ... مثلا در بیسبال منجر به ناتوانی ناگهانی در پرتاب توپ می‌شود.

علت یپس هنوز دقیق مشخص نشده است ولی این احتمال را می‌دهند که به خاطر تغییرات بیوشیمیایی در مغز باشد که پیری را به همراه می‌آورد. استفاده بیش از حد از عضلات درگیر و نیازهای شدید هماهنگی و تمرکز ممکن است باعث تشدید این مشکل شود. هنوز درک درستی از یپس به وجود نیامده است و درمان شناخته شده‌ای برای آن به وجود نیامده است. ورزشکارانی که تحت تأثیر یپس قرار می‌گیرند، گاهی توانایی خود را بازسازی می‌کنند که ممکن است نیازمند تغییر در تاکتیک خود باشند. برخی از گلف بازان چوب گلف خود را عوض می‌کنند، برخی از آن‌ها چنانچه دست راست بوده‌اند از دست چپ خود استفاده می‌کنند و بالعکس. اما به هر حال این‌ها تسکین موقت هستند و بسیاری از آن‌ها مجبورند ورزش خود را در بالاترین سطح رها کنند.

داشتم به این فکر می‌کردم چنین چیزی در موضوعات و مشاغل دیگر هم وجود دارد. البته لحظه‌ای آن را معمولا افراد تجربه می‌کنند که با فاصله و استراحت موضوع درست می‌شود ولی به شکلی وجود دارد که حسابداران یا مهندسان مهارت خود را به یکباره از دست دهند.

یک موردی که من جدیدا بسیار با آن روبه رو می شوم این هست که آدم ها کمتر دنبال این هستند که مثلا تغییر کنند، بیشتر دوست دارند احساس یک کار به آنها منتقل شود. مثلا دوست دارند احساس ورزش کنند برای همین تعداد زیادی از افراد را می بینید که هدفون در گوش با اهنگ، ساک به دست، با کفش اسپورت، قمقمه آب، اسپری خوشبو کننده پا به باشگاه بدنسازی می گذارند اصلا برایشان مهم نیست که چقدر کالری می سوزانند یا این عمل برای سلامتی آنها خوب است یا خیر؛ بیشتر دوست دارند این احساس را به همراه داشته باشند. حالا هر چیزی که این احساس را تشدید کند برای آنها به اولویت انجام تبدیل می شود. در موارد بسیاری این احساس وجود دارد مثلا ادمها می خواهند زندگیشان را بهتر کنند، می روند در فلان سمینار شرکت میکنند ولی تغییری ندارند برای اینکه آنها فقط برای احساس آمده اند و خب خیلی عجیب نیست که اهنگ و کلیپ انگیزشی اینقدر محبوب است چرا که این احساس را به سرحد خود می رساند.

بازی ایران و مراکش پایان می یابد. اسکوربورد ورزشگاه پیروزی ایران را نشان می دهد. ناگهان گزارشگر با خوشحالی تمام فریاد میزند فقط در فوتبال است که ما زود به آرزوهایمان می رسیم. در اوج هیجان و سرمست از پیروزی تیم ملی کشورمان این جمله چقدر بهمان می چسبد. اما کمی بعد که هیجانمان فروکش کرد به فکر فرو می رویم که چه جمله دردناکی!!!راستش پربیراه نگفته است فقط در ورزش ما می توانیم با بزرگان دنیا رقابت کنیم. فرصتی داشته باشیم خودی نشان دهیم. اما سوال مهم این است که چرا ما نباید در مولفه های دیگر با بزرگان دنیا رقابت کنیم؟ آیا همانطور که برای ورزشمان مربی کاربلد می اوریم نیاز نیست مدیران کاربلد به کشور بیاوریم تا اجازه خودنمایی در عرصه هایی مثل اقتصاد و ... را برای ما به ارمغان اورند.فرصت کردم و بعد از بازی به خیابان رفتم. انواع ادم ها حضور داشتند. عده ای که فوتبالی شدید بودند و خوشحالعده ای که اصلا نمی دانستند فوتبال چیست>عده ای می گفتند باید مراکش را تشویق کنیم چرا که انها گل زده اندعده ای می گفتند این برد لطف خدا بوده استاما راستش همه در فقط یک چیز مشترک بوده اند و ان هم به دست اوردن فرصتی برای شادی است. راستی چرا ما در سال رویدادی نداریم که مردممان بتوانند بیایند و شاد باشند. خب اگر ایران می باخت مردم ما باید منتظر می ماندند و چشم به اینده تا شاید اتفاقی بیفتد.چند روزی از دومین بردمان در کل ادوار جام جهانی می گذرد. حس رضایت را هنوز هم می توان در چهره مردم دید. راستش بعضی برد را به شانس حواله دادند اما گل به خودی نتیجه فشاری است که یک بازیکن  تحت فشار مرتکب ان می شود.  بعد از بازی رضا قوچان نژاد برای بازیکن مراکش که دروازه خودی را باز کرده پیغام میگذارد که بلند شو. همیشه صحنه دلداری دادن پیروز به بازنده زیبا است حتی اگر این دلداری حضور فیزیکی در کار نباشد. جالب ترین اتفاق این مسابقه دیدن برای من اما این بود که موفق شدم که بالاخره با یک نفر بدون داد در فوتبال بازی ببینم. فوتبالی ها می دانند که چنین افرادی نادر هستند. معمول تماشای فوتبال این است تو باید داد بزنی، حرصت را خالی کنی، تیم محبوبت را از جلوی تلویزیون مربیگری کنی و انها را راهنمایی کنی ولی خب ظاهرا نسل این موجودات کمیاب هنوز منقرض نشده است

نوشته زیر در باب اهمیت اوقات فراغت از کتاب کارلا هندرسون است.  یکی متخصصین در زمینه اوقات فراغت که سالهاست در این زمینه  فعال می باشد.

اگر مردم مکانی را برای بازی کردن نداشته باشند و سازمان هایی مانند دولت فضاهایی را  برای تفریح و سرگرمی تعیین نکند، دنیا محل دلتنگ کننده ای خواهد بود. اگر فرصتی برای فراغت و تفریح وجود نداشته باشد، جهان کاملا متفاوت خواهد بود. زندگی چگونه خواهد بود اگر هیچکس اوقات فراغت یا وقت ازاد نداشته باشد؟ مردم در تمام طول روز مشغول کار کردن باشند، از زمانی که مادران از خواب بیدار می شوند و در هر ثانیه از زندگی خود مشغول تمیز کردن خانه و مراقبت از فرزندان باشند؟ کودکان باید به درس خواندن و انجام کارهای روزمره خود بپردازند، بدون اینکه بازی کنند، مردم هرگز خود را از کار بازنشسته نکنند، دانشجویان نتوانند به تماشای رویدادهای ورزشی مورد علاقه خود بپردازند یا اینکه به تماشای کنسرت بروند. فناوری فقط برای کار و  نه برای امور اجتماعی استفاده می شود و تولیدکنندگان تجهیزات امادگی جسمانی کار نکنند و هیچ سینما و مجتمع ورزشی وجود نداشته باشد. اگر مردم وقت ازاد داشته باشند و هیچ مکان تفریحی یا فرصتی نباشد زندگی نابود می شود. اگر پارک، تفریح، ورزش، هنر یا فرصت هایی در فضای باز وجود نمی داشت، مردم جایی را برای استراحت در خارج از خانه های خود و کودکان هیچ زمینی برای بازی نداشتند. مناطقی برای تفریح در دسترس نبود. هیچ فعالیت فوق برنامه ای وجود نمی داشت، ورزش جوانان، تنیس، فوتبال و سایر تیم های لیگی هم وجود نداشت. در این شرایط کودکان کجا شنا کردن را یاد می گرفتند؟ موسسه سالمندان وجود نمی داشت و خانواده ها در تعطیلات برای دیدن عجایب طبیعت به کجا می رفتند؟ نوازندگان هیچ جایی برای نواختن نداشتند، هنر ممکن بود در دسترس عموم نباشد و مردم بخاطر کمبود فضا برای ورزش کردن، چاق و تنبل تر می شدند. بدون فراغت و تفریح، دنیای ما یک مکان کاملاً متفاوت بود.

برای خود ورزش کنیم یا دیگران

ورزش کردن امروز بیشتر برای نگاه دیگران است. اکثر ادمها برای دیگران ورزش می کنند. افراد می روند بدنسازی که بگویند ببینید ما هم داریم ورزش می کنیم. به نظرم بهتر است خودمان باشیم. اگر همچنان بازی های کودکانمان برایمان جذاب است چه اهمیتی دارد که اکثر جامعه دیگر این بازی را انجام نمی دهند، چه اهمیتی دارد که حتی در دید جامعه ورزش محسوب نمی شود مهم این است ما دوست داریم و از ان لذت می بریم. مگر هدف ورزش غیر از شاداب کردن و لذت بردن افراد است. بارها در کلاسهای تربیت بدنی دیده ام که افراد اینقدر که از بازی وسطی و دیگر بازیها که استاد برای تنوع در نظر گرفته لذت می برند از ورزشهایی مثل فوتبال و والیبال و ... لذت نمیبرند. فکر نکنید این مختص گروه عام جامعه است نه حتی متخصصان ما هم نگاه می کنند چه ورزشهایی نام لوکس را یدک می کشد و باکلاس است، ان را انتخاب می کنند. انها برای طبقه اجتماعیشان ورزش می کنند، رفتار می کنند و زندگی می کنند نه خودشان.