۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نگاه» ثبت شده است.

بعضی اوقات، بعضی شعرها به دل آدم می‌نشیند، شعرهایی که حالت را خوب می‌کند، شعرهایی که در یک نگاه می‌شود عاشقشان شد شعرهایی از جنس شعر پل الووار

تو را به جای همه کسانی که نشناخته‌ام دوست می‌دارم       تو را به خاطر عطر نان گرم برای برفی که آب می شود دوست می‌دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می‌دارم                           تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته‌ام، دوست می دارم

تو را به خاطر دوست داشتن دوست می‌دارم

برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می‌دارم

تو را به خاطر خاطره ها دوست می‌دارم                            برای پشت کردن به آرزوهای محال به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می‌دارم

تو را برای دوست داشتن دوست می‌دارم

تو را به خاطر بوی لاله‌های وحشی به خاطر گونه زرین آفتاب‌گردان برای بنفشیِ بنفشه‌ها دوست می‌دارم

تو را به خاطر دوست داشتن دوست می‌دارم                      تو را به جای همه کسانی که ندیده‌ام دوست می دارم

تو را برای لبخند تلخ لحظه ها پرواز شیرین خاطره‌ها دوست می دارم        تو را به اندازه ی همه کسانی که نخواهم دید دوست می‌دارم

اندازه قطرات باران، اندازه ی ستاره های آسمان دوست می‌دارم            تو را به اندازه خودت، اندازه آن قلب پاکت دوست می‌دارم

تو را برای دوست داشتن دوست می‌دارم                                         تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته‌ام، دوست می‌دارم

تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته‌ام، دوست می‌دارم

برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می‌شود و برای نخستین گناه، تو را به خاطر دوست داشتن، دوست می‌دارم

تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی‌دارم، دوست می‌دارم.

در کشور ما و فرهنگ ما نگاه کوتاه مدت و  فرصت طلبانه رایج بوده است و در حال حاضر رایج‌تر هم شده است. وقتی راننده تاکسی قیمت 1500 را بخاطر نیاز شدید مسافر به تاکسی 3000 می گیرد، به نظرتان این فرد اگر به جایگاه بالایی برسد در فرصتهای تصمیم‌گیری بالا چکار می‌کند؟ در دانشگاه یک رویداد ورزشی که برگزار می شود انواع و اقسام سوء استفاده‌ها را می بینیم. از طولانی کردن رویداد توسط عوامل اجرایی برای دریافت پول بیشتر تا فاکتور کردن دوبل تغذیه‌ای که برای شرکت کنندگان فراهم شده است.

وقتی در مکان آکادمیک این اتفاق ها می‌افتد چه انتظاری از دیگر نهادهای ورزشی می‌توان داشت. وقتی اساتید یک دانشگاه بخاطر استاد راهنما شدن از هزار حیله استفاده می‌کنند صحبت از وجود گرگ در جامعه شبیه یک لطیفه است. واقعیت این است در فرهنگ ما منفعت طلبی ریشه دار شده است. فردی که تا دیروز با استادی مشکل داشت، امروز بخاطر نمره بالای استاد او را فردی دقیق و محترم می شمارد.

فردی که تا دیروز سیستم را قبول داشت امروز بخاطر جلوگیری سیستم از ادامه فعالیتش تبدیل به دشمن سیستم می‌شود. اکثر نق زدن ما از اجتماع و دولت برای درست شدن نیست بلکه درد ما این است که چرا ما در جایگاهی نیستیم تا بتوانیم ما از فرصت‌ها استفاده کنیم. مانند انسانی که قبل از مسئولیت، دائم به سیستم نقد وارد می کرد اما بعد از  مسئولیت در سیستم، به ساکت‌ترین انسان روی زمین تبدیل شده است.