۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مطالعه» ثبت شده است.

از ابوالفضل بیهقی نقل است که هیچ کتابی نیست که به یکبار خواندن نیارزد یا هر کتابی به یکبار خواندن می‌ارزد. اما همه ما به تجربه دریافته‌ایم که بسیاری از کتاب‌ها به یکبار خواندن نمی‌ارزد حتی برخی کتاب‌ها ارزش ورق زدن هم ندارند. در شرایط بالعکس برخی کتاب‌ها هم هستند که همیشه و همه وقت می‌توان و باید آن‌ها را خواند. ارزش این کتاب‌ها اگر با تکرار خواندن افزوده نشود، کاسته هم نمی‌شود.

امروز ما با پدیده‌ای به نام انفجار مطبوعات و اطلاعات روبه‌رو هستیم. با تولید انبوه کتاب نه فقط خواندن کتاب بلکه خرید کتاب هم دشوار شده است. فراوانی و تولید انفجارگونه کتاب از یکسو برای کتاب‌دوستان و کتاب‌بازان و عاشقان کتاب ناخوشایند است و از سوی دیگر باعث تشویش خاطر آنان است که نمی‌دانند تکلیفشان با این همه کتاب چیست.

اصلا چرا باید کتاب خواند؟

اول اینکه به کمک کتاب می‌توانیم با پیشینه فرهنگی بشر و علوم آن آشنا شویم. دوم اینکه کتاب می‌تواند دورافتادگی و شکاف جغرافیایی و تاریخی بین ما و افراد معاصر دیگر را پر کند.

چقدر باید کتاب خواند؟

در زمان نمایشگاه کتاب بود که مطلبی با عنوان کتاب و کتابخوانی و هنر کتاب نخواندن منتشر کردم که مورد استقبال قرار گرفت و حال تصمیم گرفتم متن کامل‌تری از آن را منتشر کنم. این متن متعلق به کتاب جهان و تأملات یک فیلسوف شوپنهاور است. او در باب مطالعه کتاب و هنر نخواندن کتاب چنین می‌گوید:

به دست گرفتن کتاب برای دور کردن افکار شخصی مثل صرف نظر کردن از طبیعت برای تماشای موزه گیاهان خشکیده یا تماشای منظره‌ای حکاکی شده بر بشقابی مسی است.

هنگامی که مطالعه می‌کنیم، شخص دیگری به جای ما فکر می‌کند. ما فقط جریان ذهنی او را تکرار می‌کنیم و بخش اعظم تفکر به جای ما انجام شده است. بنابراین گاه اتفاق می‌افتد که شخصی که فراوان یعنی تقریباً تمام روز را مطالعه می‌کند و در فواصل آن هم وقت خود را با اشتغالات خالی از تفکر هدر می‌دهد. او به تدریج توان خوداندیشی را از دست می‌دهد؛ همچون شخصی که همواره سواری می‌کند و عاقبت راه رفتن را از یاد می‌برد.

مطالعه بیش از حد این اتفاق را برای افراد رقم می‌زند؛ آن‌ها را خرفت می‌کند. زیرا

کتاب خواندن مثل شمشیر دو لبه است. همان قدر که خوب است می‌تواند انسان را از هر چه کتاب است زده کند و  اعتمادتان به هر چه کتاب است را می‌تواند خدشه‌دار کند. هر کس باید یک روز بنشیند محاسبه کند که چقدر کتاب خوانده است که ارزشی برایش نداشته است. در واقع هزینه‌ای کرده‌ایم که برایمان فایده نداشته است. شاید شما هم مثل خیلی از انسانها بگویید نه به هر حال خواندن هر کتابی یکسری مزایا دارد. نمی‌دانم ولی برای من در زندگی هیچ چیز نمی‌تواند ارزش وقت و زمانی که برایم از دست رفته است را داشته باشد و البته برایم دستاورد خوبی هم نداشته است.

در حال حاضر میلیون‌ها کتاب در جهان وجود دارد که قاعدتا ما در زمان محدود زندگی خود قادر به خواندن آنها نیستیم پس بهتر است برای خواندن کتاب و انتخاب کتاب هم خوب زمان بگذاریم، فکر کنیم و مطالعه و کتابخوانی خود را هدفمند کنیم.

بخاطر ارزشی که  زمانمان دارد باید بدانیم برای چه کتاب‌هایی باید هزینه کنیم و زمانمان را برای چه کتاب‌هایی بگذاریم. اولین نکته‌ای که قبل از این سوال می‌خواهم بیان کنم این است

زمان نمایشگاه کتاب نزدیک است و بخاطر همین حس کردم بد نیست جملاتی از آرتور شوپنهاور درباره کتابخوانی نقل کنم. شوپنهاور از جمله فیلسوفانی است که حرفهایش برای عامه مردم قابل درک است و شاید این موضوع باعث وجه تمایز او با بسیاری از فیلسوفانی است که انگار برای خودشان حرف زده‌اند تا برای جامعه‌شان.

هنر نخواندن هنری است بس مهم و آن روی نیاوردن به کتاب‌هایی است که در هر زمان اقبال عظیم عامه را به خود برمی انگیزد. وقتی رساله ای سیاسی و مذهبی یا داستان و شعری سروصدای زیادی برانگیخت به یاد بیاورید که  برای ابلهان نوشته شده اند به خاطر همین خواننده فراوان پیدا می‌کنند! هدف بسیاری از کتاب‌ها استخراج چند درهمی از جیب عامه است و برای حصول این مقصود، مولف و ناشر و منتقد با هم دست به یکی کرده‌اند.

این کتاب‌ها تنها به هدف کسب پول و شهرت تالیف شده‌اند نه فقط بی فایده‌اند بلکه زیان‌آور نیز هستند. هرگز نمی‌توان کتاب‌های مزخرف را خواند و به مطالعه کتاب‌های عالی نیز پرداخت. شرط خواندن کتاب‌های خوب، نخواندن کتاب‌های بد است زیرا زندگی کوتاه است و فرصت و توان محدود. خرید کتاب چیز خوبی است اگر زمان مطالعه ان را هم بتوان خرید. اینکه شخصی بخواهد هر چه را می‌خواند حفظ کند مثل این است که سعی کند هر چه را می‌خورد در معده نگه دارد.

برای اینکه این مطلب ترویج نخواندن کتاب هم نشود با اجازه جناب شوپنهاور این را بگویم که کتاب های مهم را باید دو مرتبه و یا حتی چندمرتبه خواند به این دلیل که مطلب در مرتبه دوم به کمال فهم می‌رسد. به خاطر داشته باشید کسی با خواندن کتاب گاو بنفش ست گادین چیز زیادی از بازاریابی درک نخواهد کرد. محتوای جذاب خوب است اما برای عام نه برای کسی که می‌خواهد موضوعی را عمیقا درک کند.