۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علوم انسانی» ثبت شده است.

وقتی که افراد به شرکت‌های تکنولوژی محور موفق امروزی مانند گوگل، اپل یا فیسبوک می‌اندیشند اولین تصویر از این شرکتها محصولات فوق‌العاده‌ای است که ساخته‌اند. وقتی فردی فکر می‌کند که چه چیزی باعث موفقیت این شرکت‌ها شده است اولین پاسخ‌ها معمولاً مهندسین در کلاس جهانی، چشم‌انداز فوق‌العاده و پیاده‌سازی شگفت‌انگیز محصول است.

در یک مسیر و شاید هم به درستی تمرکز ما فورا به سمت تکنولوژی کشیده می‌شود و افرادی که در شرکتها تصمیم گیری می‌کنند. از این گذشته، آنها اولین و مهمترین شرکتهای فناوری هستند که در زمینه های مهم نظیر هوش مصنوعی، نوآوری‌های قابل توجهی انجام داده‌اند و می‌دهند.

در حالی که اغراق در مورد ارزش مهندسان، بنیانگذاران و مدیرعاملان تقریبا ممکن است. اما این افراد در حال حاضر پیشران و مرکز اکثر شرکت‌هایی هستند که در حوزه تکنولوژی با آنها روبرو هستیم. بیشتر کارکنان این شرکتها ارزش خود را می‌فهمند و از نظر ذهنی و مالی به اندازه کافی دقت می‌کنند تا مطمئن شوند که مورد مراقبت و پرورش با ارزش ترین مدیران و مهندسان شرکت هستند.

این مقاله به سه حوزه‌ای که علوم انسانی و علوم اجتماعی در این شرکتها نقش اساسی دارد، می‌پردازد. این حوزه‌ها مواردی هستند که حتی در شرکت‌های معروف محصول محور که ما آنها را می شناسیم، نقش اساسی دارند.

متأسفانه برخی رشته‌های علوم انسانی دچار آفت عوام زدگی شده‌اند. به این معنا که این رشته‌ها به علت درگیر بودن با زندگی روزمره و معیشتی مردم دچار شاخ و برگ‌هایی شده‌اند که آنان را از رده علمی بودن خارج کرده و به صورت مجموعه‌ای از عقاید و ذهنیت‌های بعضا نادرست درآورده است. به عنوان مثال علم اقتصاد را می‌توان نام برد. امروزه کمتر جامعه‌ای را می‌توان نام برد که در آن مباحث مرتبط با این علم و نارضایتی ناشی از سیاست‌های اقتصادی به ظاهر نادرست دولتمردان مطرح نشود.

عوام زدگی خطرهای مهلکی برای علم به دنبال دارد:

سطحی نگری و نگاه قشری به مسائل،

وفور شایعه، دروغ، تحریف و تهمت،

برداشت‌های فردی و گرایش‌های گروهی در تفسیر مطالب،

ایجاد نارضایتی‌های کاذب و احساسی در عوام،

این موارد همگی از آفت‌های عوام زدگی است که باید کنترل و مهار شود.

برگرفته شده از مقاله آقای سید مصطفی شریعت زاده

عوام زدگی

علوم انسانی از یک بحران ساختاری رنج می‌برد. در دانشگاه‌های علوم انسانی، دانشجویان با توصیه‌های خوب به کتابخانه راهنمایی می‌شوند و بعد از دوران تحصیل به دل جامعه فرستاده می‌شوند. اما این دانشجویان که انگار از غار بیرون آمده باشند به دنبال کاری هستند که بتوانند انجام دهند، تجربه کنند ولی آن‌ها مدت‌ها است که از جامعه خود دور بوده‌اند و معمولا تصویر درستی از جامعه خود ندارند. این روند برای علوم انسانی که که بستر کلیه علوم در کشورها است اصلا مناسب نیست. علوم انسانی بستر تمامی علوم در هر کشوری است، لذا قبل از علوم فنی و تجربی باید بستر توسعه علوم انسانی فراهم باشد. حال آنکه فارغ التحصیلان علوم انسانی جزء بیکارترین انسان‌ها در کشور محسوب می‌شوند. نکته جالب‌تر اینکه رشته‌های علوم انسانی محلی برای حضور جنسیت دختر شده است. در این مورد در آینده بیشتر خواهم نوشت.

علوم انسانی