یک مدت پیش به کافی‌نتی برای پرینت مراجعه کردم. یک پسر جوان آمد و از مغازه دار پرسید اقا استخدامی فلان ارگان اطلاعات دارید شما به چه شکل است؟ صاحب کافی‌نت نگاهی به او کرد و گفت تازه امروز آمده بگذار برایت پرینت بگیرم خودت کامل بخون که پسر وسط حرف او آمد و گفت نه من حوصلش را ندارم اگر می‌شود بعدا میام خلاصشو برایم بگویید. صاحب کافی‌نت خودش رفت توی سایت همون لحظه و براش خلاصشو خوند و پسر رفت.

اما چند تا نکته:

اصلا نمی‌خورد از من دو سال کوچکتر باشه. البته دارم به این موضوع عادت می‌کنم از بس همه بهم گفتن تو کوچکتر می‌خوره باشی. ترجیح می‌دهم که بیشتر صحبت نکنم تا مسئول ریختن موی بقیه دانشجویان دکترا نشوم و تقصیر این موضوع را به گردن می‌گیرم.

فردی که حوصله خواندن حداکثر 7 صفحه را نداشت واجد شرایط آن ارگان بهرحال بود.

اگر استخدام نهایی شود چه کسی قرار است فرم ها و کاغذهای او را بخواند؟

اینقدر بحران بیکاری بیکاری کرده ایم که بحران بیکارگی را فراموش کرده‌ایم.

متولد این سن حوصله خواندن 7 صفحه را نداشت با این روند جلو برویم متولد دهه بعد باید با پانتومیم براشون بگوییم اوضاع چه خبره چرا که احتمالا حوصله شنیدن هم ندارند. پس خسته نباشی دلاور. خدا قوت پهلوان

به کجا چنین شتابان....